پارت 2💙
تانجیرو: باشه بزار هوا تاریک بشه بعد
ات: مشکلی نیست
اینوسکه: من گشنمه
زنیتسو: منم همینطور
تانجیرو: بیایید بریم لباسامونو عوض کنیم بریم غذا بخوریم
ات: باشه
(رفتیم تو داشتیم غذا میخوردیم)
زنیتسو (زیر لب): شبیه گراز داره میخوره
اینوسکه: چیزی گفتی
زنیتسو: نه من غلط بکنم
تانجیرو: اگه گرسنه ای مالمنم بخور
اینوسکه: نمخوامممم (باداد)
ات: شب شده نزوکو میاد بیرون
تانجیرو: آره میاد بیرون نزوکو جان
نزوکو: سلامم
تانجیرو: میتونی حرف بزنی
نزوکو:......
زنیتسو: یا خالق زیبایی نزوکو چقدر خوشگله تانجیرو چرا نگفته بودی خواهر به این زیباییب داری(داد)
تانجیرو: خب آروم باش زنیتسو
زنیتسو: نزوکو جان بیا بغلم
نزوکو: ❓❓❓
(نزوکو رو دنبال کرد)
تانجیرو: زنیتسو اقدر دنبالش نکن
زنیتسو: تان جی رو بیا دوست باشیم
تانجیرو: زنیتسو لطفا دنبالمون نکننننن
زنیتسو: تانجیرو تو که اینطوری نبودی
اینوسکه:(داد میزنه و میره دنبال زنیتسو)
ات: تمومش کنید لطفا
تانجیرو: جون جد و آبادت دنبالمون نکن
ات: لطفا همو دنبال نکنید(غمگین نگاه کردم)
اینوسکه: وایستید ببخشید ات نمیخواستم ناراحتت کنم
ات: اشکال نداره تانجیرو و زنیتسو وایستید😡
(تانجیرو و زنیتسو بیچاره ها میخکوب شدند)
ات: خوب شد من میرم بخوابم شماهارو نمیدونم
تانجیرو: ماهم همینطور
صبح
ویو ات (بیدار شدم و رفتم دوش گرفتم و لباسامو عوض کردم و موهامو مرتب کردم و رفتم بیرون تانجیرو رو دیدم)
تانجیرو: صبح بخیر
ات: صبح بخیر اینوسکه و زنیتسو کجان
مویچیرو: اونا بیدار نشدند
ات: من یه فکری دارم آب بریزیم روشون
تانجیرو: فکر بدی هس اونموقع باید تا شب اینوسکه دننبالمون کنه
ات: فک نکنم من میریزم
(رفتم تو اتاق و روی اینوسکه آب ریختم)
اینوسکه: چی شده ات (باداد)
ات: بیدار شدی (با ترس)
اینوسکه:(دنبالش کردم و آخرش خسته شد)
ات: بیا بریز
اینوسکه: نمیریزم
ات: چیییی مگه نمیخوای منو بزنی؟
اینوسکه: نه خیر
ات:(دستمو گذاشتم رو سرش) ببخشید
اینوسکه:(کاملا قرمز شده بود قلبش تند و تند میزد
زنیتسو: اینوسکه ببینم چراقلبت تند میزنه؟
اینوسکه: هیچیییی
زنیتسو: نکنه (حرفو کامل نزده بودم که دهنمو بست)
اینوسکه: خفه شو
ات: من دیگه میرم
اینوسکه: خدافظ
ات: خدافظ
(بعد از رفتن ات)
زنیتسو: ببینم عاشقش شدی آره
اینوسکه: نه نشدم
زنیتسو: چرا شدی
اینوسکه: نشدممم
زنیتسو: چرا دروغ میگی دیدم قلبت تند میزد
اینوسکه: چه ربطی داره
زنیتسو: خب احمق جون اگه عاشق یه نفر باشی قلبت تند میزنه حاضری بخاطرش بمیری و دوست داری باهاش باشی
اینوسکه: چه چندش آور
زنیتسو: به من ربطی نداره میرم بهش بگم
اینوسکه: تو غلط میکنی با جنابعالی
زنیتسو: نمیگم ولی خودت باید بهش بـگی
اینوسکه: قبوله ولی زوده
(تانجیرو و ات اومدند)
تانجیرو: آماده اید؟
اینوسکه: من همیشه آماده ام
زنیتسو: منم آماده ام
کلاغ تانجیرو: باید به غرب برید قارقار قار اونجا دخترای جوون دزدیده میشند قارقار
ات: مشکلی نیست
اینوسکه: من گشنمه
زنیتسو: منم همینطور
تانجیرو: بیایید بریم لباسامونو عوض کنیم بریم غذا بخوریم
ات: باشه
(رفتیم تو داشتیم غذا میخوردیم)
زنیتسو (زیر لب): شبیه گراز داره میخوره
اینوسکه: چیزی گفتی
زنیتسو: نه من غلط بکنم
تانجیرو: اگه گرسنه ای مالمنم بخور
اینوسکه: نمخوامممم (باداد)
ات: شب شده نزوکو میاد بیرون
تانجیرو: آره میاد بیرون نزوکو جان
نزوکو: سلامم
تانجیرو: میتونی حرف بزنی
نزوکو:......
زنیتسو: یا خالق زیبایی نزوکو چقدر خوشگله تانجیرو چرا نگفته بودی خواهر به این زیباییب داری(داد)
تانجیرو: خب آروم باش زنیتسو
زنیتسو: نزوکو جان بیا بغلم
نزوکو: ❓❓❓
(نزوکو رو دنبال کرد)
تانجیرو: زنیتسو اقدر دنبالش نکن
زنیتسو: تان جی رو بیا دوست باشیم
تانجیرو: زنیتسو لطفا دنبالمون نکننننن
زنیتسو: تانجیرو تو که اینطوری نبودی
اینوسکه:(داد میزنه و میره دنبال زنیتسو)
ات: تمومش کنید لطفا
تانجیرو: جون جد و آبادت دنبالمون نکن
ات: لطفا همو دنبال نکنید(غمگین نگاه کردم)
اینوسکه: وایستید ببخشید ات نمیخواستم ناراحتت کنم
ات: اشکال نداره تانجیرو و زنیتسو وایستید😡
(تانجیرو و زنیتسو بیچاره ها میخکوب شدند)
ات: خوب شد من میرم بخوابم شماهارو نمیدونم
تانجیرو: ماهم همینطور
صبح
ویو ات (بیدار شدم و رفتم دوش گرفتم و لباسامو عوض کردم و موهامو مرتب کردم و رفتم بیرون تانجیرو رو دیدم)
تانجیرو: صبح بخیر
ات: صبح بخیر اینوسکه و زنیتسو کجان
مویچیرو: اونا بیدار نشدند
ات: من یه فکری دارم آب بریزیم روشون
تانجیرو: فکر بدی هس اونموقع باید تا شب اینوسکه دننبالمون کنه
ات: فک نکنم من میریزم
(رفتم تو اتاق و روی اینوسکه آب ریختم)
اینوسکه: چی شده ات (باداد)
ات: بیدار شدی (با ترس)
اینوسکه:(دنبالش کردم و آخرش خسته شد)
ات: بیا بریز
اینوسکه: نمیریزم
ات: چیییی مگه نمیخوای منو بزنی؟
اینوسکه: نه خیر
ات:(دستمو گذاشتم رو سرش) ببخشید
اینوسکه:(کاملا قرمز شده بود قلبش تند و تند میزد
زنیتسو: اینوسکه ببینم چراقلبت تند میزنه؟
اینوسکه: هیچیییی
زنیتسو: نکنه (حرفو کامل نزده بودم که دهنمو بست)
اینوسکه: خفه شو
ات: من دیگه میرم
اینوسکه: خدافظ
ات: خدافظ
(بعد از رفتن ات)
زنیتسو: ببینم عاشقش شدی آره
اینوسکه: نه نشدم
زنیتسو: چرا شدی
اینوسکه: نشدممم
زنیتسو: چرا دروغ میگی دیدم قلبت تند میزد
اینوسکه: چه ربطی داره
زنیتسو: خب احمق جون اگه عاشق یه نفر باشی قلبت تند میزنه حاضری بخاطرش بمیری و دوست داری باهاش باشی
اینوسکه: چه چندش آور
زنیتسو: به من ربطی نداره میرم بهش بگم
اینوسکه: تو غلط میکنی با جنابعالی
زنیتسو: نمیگم ولی خودت باید بهش بـگی
اینوسکه: قبوله ولی زوده
(تانجیرو و ات اومدند)
تانجیرو: آماده اید؟
اینوسکه: من همیشه آماده ام
زنیتسو: منم آماده ام
کلاغ تانجیرو: باید به غرب برید قارقار قار اونجا دخترای جوون دزدیده میشند قارقار
۱.۶k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.