خوناشام کمیاب ( پارت ۱۱ )
جونگکوک:
رسیدیم،بورامو گذاشتمرو تخت، منتظر بودم تا بهوش بیاد
تهیونگ رفت دوش بگیره منم از این فرصت استفاده کردم،دلم نمیخواست این کارو انجام بدم ولی تنها راهی بود که میتونستم بورامو کنارم نگه دارم
بره همین خونی که هنوز تو دهنم مونده بود و ریختم تو دهن بورام و از خونی که تو دهنش بود خوردم
حالا دیگه نمیتونه بهونه بیاره که فقط نقش بازی کرده
دیگه رسماً زن و شوهر بودیم ، هرچند بورام قبول نمیکرد ولی بالاخره با توجه به رسم ما خوناشاما زن و شوهر حساب میشدیم
غرق افکارم بودم که یهو دیدم بهوش اومده و اون خونی که تو دهنشه رو داره به سختی قورت میده
بورام:خداروشکر که دیگه نقش بازی کردن تموم شد ، میبینی چقد کارم درسته؟
جونگکوک:منظورت چیه ، فقط بیهوش شدی...سرت که به سنگ نخورده
بورام:بیهوش کجا بود خنگول،سرکارت گذاشتم
جونگکوک:چه غلطی کردی
بورام:قیافت دیدنیه(خنده)
جونگکوک:منو بازی میدی،الان بهت نشون میدم
بورام: آیییی....توروخدا قلقلک نده،ببخشید اشتباه کردم آییییی
جونگکوک:این عواقب بازی دادن منه
بورام:غلط کردم بسه دیگه اشکم داره در میاد
توروخدا بسه
تهیونگ:جونگکوک اذیتش نکن
جونگکوک:کی از حموم دراومدی
بورام:آییییی،برو گمشو دیگه
تهیونگ:بورام میشه صداتو بیاری پایین،الانه که همسایه ها بیان
بورام:تقصیر اینه،بگو ول کنهههههه
تهیونگ:جونگکوک ولش کن صدای سگشو در نیار دیگه
جونگکوک:(ول کرد) امیدوارم تنبیه شده باشی
بورام:تهیونگ این قلقلکم داد دلم ضعف رفت،گشنمه
جونگکوک:پاشو برو یه چیزی بخور
بورام:تو برام بیار، مگه نگفتی آدم یکی مثل بورامو داشته باشه دیگه چیزی نمیخواد؟نگفتی؟گفتی دیگه
خودم شنیدم که گفتی
جونگکوک:فک کنم اون موقع مستی چیزی بودم
بورام:نخیر نبودی
حالا به جای این حرفا برو برام یه چیزی بیار دیگه
تهیونگ:بورام ول کن دیگه نصف شبی
بورام:خیلی بدین
جونگکوک:راستی تهیونگ...تو الان میدونی که منو بورام رسماً زن و شوهریم دیگه؟
بورام:چرا چرت و پرت میگی،اون فقط یه نقش بود
جونگکوک:طبق رسم ما خوناشاما الان ما باهم ازدواج کردیم
بورام:ما خوناشام نیستیم و آدمیم
تهیونگ: حالا بورام چیز بدیم نیستا ، اتفاقا خوب شد
کسیم نبود تورو بگیره
بورام:تهیونگگگ
جونگکوک:بعدشم میگن زن و شوهرا وقتی باهم زندگی کنن بیشتر از همدیگه خوششون میاد
بورام:هی میخوام یه چیزی بهت بگم ولی نمیتونم لامصب
جونگکوک:مهم تهیونگه که راضیه
بورام:خیلی عوضی و نامردی اصلا من از اینجا میرم
جونگکوک:مهم نیست عزیزم هرجا باشی پیدات میکنم
بورام:ازت متنفرم جئون
جونگکوک:هرجور راحتی
تهیونگ:من دیگه میرم و تو دعواهای زن و شوهریتون دخالت نمیکنم
بورام:سیب زمینی بیشتر از تو غیرت حالیشه
........
رسیدیم،بورامو گذاشتمرو تخت، منتظر بودم تا بهوش بیاد
تهیونگ رفت دوش بگیره منم از این فرصت استفاده کردم،دلم نمیخواست این کارو انجام بدم ولی تنها راهی بود که میتونستم بورامو کنارم نگه دارم
بره همین خونی که هنوز تو دهنم مونده بود و ریختم تو دهن بورام و از خونی که تو دهنش بود خوردم
حالا دیگه نمیتونه بهونه بیاره که فقط نقش بازی کرده
دیگه رسماً زن و شوهر بودیم ، هرچند بورام قبول نمیکرد ولی بالاخره با توجه به رسم ما خوناشاما زن و شوهر حساب میشدیم
غرق افکارم بودم که یهو دیدم بهوش اومده و اون خونی که تو دهنشه رو داره به سختی قورت میده
بورام:خداروشکر که دیگه نقش بازی کردن تموم شد ، میبینی چقد کارم درسته؟
جونگکوک:منظورت چیه ، فقط بیهوش شدی...سرت که به سنگ نخورده
بورام:بیهوش کجا بود خنگول،سرکارت گذاشتم
جونگکوک:چه غلطی کردی
بورام:قیافت دیدنیه(خنده)
جونگکوک:منو بازی میدی،الان بهت نشون میدم
بورام: آیییی....توروخدا قلقلک نده،ببخشید اشتباه کردم آییییی
جونگکوک:این عواقب بازی دادن منه
بورام:غلط کردم بسه دیگه اشکم داره در میاد
توروخدا بسه
تهیونگ:جونگکوک اذیتش نکن
جونگکوک:کی از حموم دراومدی
بورام:آییییی،برو گمشو دیگه
تهیونگ:بورام میشه صداتو بیاری پایین،الانه که همسایه ها بیان
بورام:تقصیر اینه،بگو ول کنهههههه
تهیونگ:جونگکوک ولش کن صدای سگشو در نیار دیگه
جونگکوک:(ول کرد) امیدوارم تنبیه شده باشی
بورام:تهیونگ این قلقلکم داد دلم ضعف رفت،گشنمه
جونگکوک:پاشو برو یه چیزی بخور
بورام:تو برام بیار، مگه نگفتی آدم یکی مثل بورامو داشته باشه دیگه چیزی نمیخواد؟نگفتی؟گفتی دیگه
خودم شنیدم که گفتی
جونگکوک:فک کنم اون موقع مستی چیزی بودم
بورام:نخیر نبودی
حالا به جای این حرفا برو برام یه چیزی بیار دیگه
تهیونگ:بورام ول کن دیگه نصف شبی
بورام:خیلی بدین
جونگکوک:راستی تهیونگ...تو الان میدونی که منو بورام رسماً زن و شوهریم دیگه؟
بورام:چرا چرت و پرت میگی،اون فقط یه نقش بود
جونگکوک:طبق رسم ما خوناشاما الان ما باهم ازدواج کردیم
بورام:ما خوناشام نیستیم و آدمیم
تهیونگ: حالا بورام چیز بدیم نیستا ، اتفاقا خوب شد
کسیم نبود تورو بگیره
بورام:تهیونگگگ
جونگکوک:بعدشم میگن زن و شوهرا وقتی باهم زندگی کنن بیشتر از همدیگه خوششون میاد
بورام:هی میخوام یه چیزی بهت بگم ولی نمیتونم لامصب
جونگکوک:مهم تهیونگه که راضیه
بورام:خیلی عوضی و نامردی اصلا من از اینجا میرم
جونگکوک:مهم نیست عزیزم هرجا باشی پیدات میکنم
بورام:ازت متنفرم جئون
جونگکوک:هرجور راحتی
تهیونگ:من دیگه میرم و تو دعواهای زن و شوهریتون دخالت نمیکنم
بورام:سیب زمینی بیشتر از تو غیرت حالیشه
........
۱۲.۱k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.