از زبان مایکی
از زبان مایکی
از خونهی باجی رفتم تو راه همش داشتم به کیوکا فکر میکردم لعنتی چرا چشماش انقدر خواستن .
رسیدم خونه خیلی زهنم مشغول بود رفتم رویه تخت ولی هرچی تلاش کردم خوابم نبرد
صبح با صدای داد بیداد ی اما بیدار شدم
&اما تو چجوری دراکن رو دوست داری؟
$اممم چجوری بگم حاضرم براش جون بدم چتور
&هیچی
$نکنه عاشق شدی؟
&خودمم نمیدونم
از خونهی باجی رفتم تو راه همش داشتم به کیوکا فکر میکردم لعنتی چرا چشماش انقدر خواستن .
رسیدم خونه خیلی زهنم مشغول بود رفتم رویه تخت ولی هرچی تلاش کردم خوابم نبرد
صبح با صدای داد بیداد ی اما بیدار شدم
&اما تو چجوری دراکن رو دوست داری؟
$اممم چجوری بگم حاضرم براش جون بدم چتور
&هیچی
$نکنه عاشق شدی؟
&خودمم نمیدونم
۲.۴k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.