پارت ۱۴
ویو جیمین
وقتی حرفا شوگا رو شنیدم یه لبخند بی صدا زدم و شوگا دستشو آورد با لبخند سرمو ناز کرد
شوگا . میخوای کی به ا.ت پیشنهاد بدی
جیمین . نمیدونم
شوگا . اسکل الان ا.ت نیست بهترین زمانه که آماده بشیم و همه چیزو آماده کنیم که تو بهش بگی حالا بریم؟
جیمین. بریم
ویو ا.ت
دیگه بعد از ظهر بود میخواستم یکی دو ساعت دیگه برم خونه که یهو شوگا زنگ زد من که به این گفته بودم بهم زنگ نزنه جواب دادم
گفتگو تلفنی بین ا.ت و شوگا
ا.ت . سلام داداش چیکار داشتی
شوگا . ا.ت بیا به این آدرسی که برات میفرستم به هیچ کسم نگو زووود باش (ترس و نفس نفس زدن)شوگا قطع کرد آدرسو هم فرستاد با سرعت برقو باد رفتم سمت در درو که باز کردم یه پیک بود یه جعبه فرستاده بود داد دستم و رفت روش نوشته بود بپوشش و موهاتو دوگوش ببند یه آرایش خیلی خوشگل هم بکن بعد بیا دست خط شوگا بود این چشه یعنی چی شده رفتم پوشیدمش موهامو بستم میکاپ هم کردم نیم ساعت طول کشید دوستم رفته بود بیرون که غذا بگیره بیاره منم با وسایل اون این کارا رو کردم و زود تاکسی گرفتم رفتم یه رستوران بود وقتی رفتم تو همه ماسک زده بودن یعنی چی یهو همه لامپا خاموش شد بعد یه دقیقه همه لامپا روشن شد ولی اینبار لامپا نور رنگی میدادن همه ماسکشونو برداشته بودن همشون دوستام و فامیلام بودن شوگا هم بینشون بود همه داشتم دست میزدن اینا چشون بود یهو چشم به جیمین افتاد که جلوم زانو زده و ازم در خواست ازدواج کرد من اون شب قبول کردم و ما با هم ازدواج کردیم الان هم دوتا بچه کوچولو داریم یه خونه دو تبقه گرفتیم داداشم تبقه بالا زندگی میکنه و ما تبقه پایین البته اون همش پایین پلاسه شبایی هم که راب.ط.ه داریم وقتی ناله میکنم میاد داخل اتاق و اهمیت نمیده که ما وست کار هستیم و ل.خ.ت.ی.م میاد یه پس گردنی جیمینو میزنه و تهدید میکنه میگه آروم انجام بده که خواهرم درد نکشه بعد میره و پایان
وقتی حرفا شوگا رو شنیدم یه لبخند بی صدا زدم و شوگا دستشو آورد با لبخند سرمو ناز کرد
شوگا . میخوای کی به ا.ت پیشنهاد بدی
جیمین . نمیدونم
شوگا . اسکل الان ا.ت نیست بهترین زمانه که آماده بشیم و همه چیزو آماده کنیم که تو بهش بگی حالا بریم؟
جیمین. بریم
ویو ا.ت
دیگه بعد از ظهر بود میخواستم یکی دو ساعت دیگه برم خونه که یهو شوگا زنگ زد من که به این گفته بودم بهم زنگ نزنه جواب دادم
گفتگو تلفنی بین ا.ت و شوگا
ا.ت . سلام داداش چیکار داشتی
شوگا . ا.ت بیا به این آدرسی که برات میفرستم به هیچ کسم نگو زووود باش (ترس و نفس نفس زدن)شوگا قطع کرد آدرسو هم فرستاد با سرعت برقو باد رفتم سمت در درو که باز کردم یه پیک بود یه جعبه فرستاده بود داد دستم و رفت روش نوشته بود بپوشش و موهاتو دوگوش ببند یه آرایش خیلی خوشگل هم بکن بعد بیا دست خط شوگا بود این چشه یعنی چی شده رفتم پوشیدمش موهامو بستم میکاپ هم کردم نیم ساعت طول کشید دوستم رفته بود بیرون که غذا بگیره بیاره منم با وسایل اون این کارا رو کردم و زود تاکسی گرفتم رفتم یه رستوران بود وقتی رفتم تو همه ماسک زده بودن یعنی چی یهو همه لامپا خاموش شد بعد یه دقیقه همه لامپا روشن شد ولی اینبار لامپا نور رنگی میدادن همه ماسکشونو برداشته بودن همشون دوستام و فامیلام بودن شوگا هم بینشون بود همه داشتم دست میزدن اینا چشون بود یهو چشم به جیمین افتاد که جلوم زانو زده و ازم در خواست ازدواج کرد من اون شب قبول کردم و ما با هم ازدواج کردیم الان هم دوتا بچه کوچولو داریم یه خونه دو تبقه گرفتیم داداشم تبقه بالا زندگی میکنه و ما تبقه پایین البته اون همش پایین پلاسه شبایی هم که راب.ط.ه داریم وقتی ناله میکنم میاد داخل اتاق و اهمیت نمیده که ما وست کار هستیم و ل.خ.ت.ی.م میاد یه پس گردنی جیمینو میزنه و تهدید میکنه میگه آروم انجام بده که خواهرم درد نکشه بعد میره و پایان
۳.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.