دوگانگی ذاتی ِ وجود بشر
انسان موجودی دو گانه است : این ریشه ای ترین تعریف انسان در قیاس با سایر موجودات عالم است : انسان به عنوان حیوانی دوگانه !
و این اساساً بدان دلیل است که انسان دارای آگاهی ذاتی دربارۀ «عدم» است ، یعنی آگاهی دربارۀ وضعیّت قبل از خلقت . و این آگاهی ذاتی همان امری است که فطرت مذهبی انسان نامیده می شود و بخودی خود وجود خداوند را به عنوان خالق تصدیق می کند و این صدق ذاتی است که امری بسیار اساسی تر از مسئلۀ تعلیم و تربیت می باشد.
و این علمی لَدنّی می باشد و ناشی از حضور روح خدا در انسان است . این یک علم و تصدیق الهی است و انسان را به هیچ وجه راه گریزی از آن نیست مگر اینکه دچار نسیان و جنونی کامل شده باشد . و رسالت پیامبران هم چیزی جز یاد آوری این آگاهی در بشر نبوده است زیرا بشر در طول تاریخ مکرراً دچار چنین نسیان عظیمی گشته است : نسیان دربارۀ وجود خویشتن ! نسیانی که حاصل از یاد بردن این واقعیّت است که : روزی وجود نداشته است! این به یاد آوری همان به یاد آوردن خویشتن به عنوان مخلوق است . و لذا به یاد آوردن مخلوقیّت خویش توأم با به یاد آوردن خالق است .
انسان به میزانی که به عدم خویش می اندیشد و آن را احساس می کند و به یاد دارد احساس وجود می کند و دارای وجود می شود و وجود ـ اندیش می گردد . یعنی اندیشه و احساس وجود از اندیشه و احساس عدم جدائی ناپذیر است . و این امر منشأ ادراک و تشخیص عمومی بشر است دربارۀ همۀ ارزش هایی که ذاتاً دوگانه اند :
مرگ و زندگی ، باید و نباید ، خیر و شرّ ، حق و باطل ، راست و دروغ ، کفر و ایمان ، عدل و ستم ، آزادی و اسارت ، … و نیز مذکّر ومؤنّث ! این آگاهی میزان شعور وعمل عقلانی دینی می باشد . و به میزانی که این آگاهی ذاتی دچار نسیان می شود ، همۀ امور برای بشر همسان می آید و این همان کفر است که به قول قرآن راست و دروغ و پاک و پلید را همسان می پندارد یعنی «مرز » را نمی بیند و حدود را درک نمی کند و لذا تجاوزگر و جاهل است . چنین نسیانی ربطی به علوم و اطّلاعات اکتسابی ندارد و چه بسا دانشمندان و فلاسفه ای که دارای این نسیان شده و درواقع جاهل و کافر می شوند ….
کامل بخوانید در
کتاب فلسفه وجودی مرد ،اثری بکر و بدیع و بدون سانسور از استاد علی اکبر خانجانی:
www.khanjany.org
و این اساساً بدان دلیل است که انسان دارای آگاهی ذاتی دربارۀ «عدم» است ، یعنی آگاهی دربارۀ وضعیّت قبل از خلقت . و این آگاهی ذاتی همان امری است که فطرت مذهبی انسان نامیده می شود و بخودی خود وجود خداوند را به عنوان خالق تصدیق می کند و این صدق ذاتی است که امری بسیار اساسی تر از مسئلۀ تعلیم و تربیت می باشد.
و این علمی لَدنّی می باشد و ناشی از حضور روح خدا در انسان است . این یک علم و تصدیق الهی است و انسان را به هیچ وجه راه گریزی از آن نیست مگر اینکه دچار نسیان و جنونی کامل شده باشد . و رسالت پیامبران هم چیزی جز یاد آوری این آگاهی در بشر نبوده است زیرا بشر در طول تاریخ مکرراً دچار چنین نسیان عظیمی گشته است : نسیان دربارۀ وجود خویشتن ! نسیانی که حاصل از یاد بردن این واقعیّت است که : روزی وجود نداشته است! این به یاد آوری همان به یاد آوردن خویشتن به عنوان مخلوق است . و لذا به یاد آوردن مخلوقیّت خویش توأم با به یاد آوردن خالق است .
انسان به میزانی که به عدم خویش می اندیشد و آن را احساس می کند و به یاد دارد احساس وجود می کند و دارای وجود می شود و وجود ـ اندیش می گردد . یعنی اندیشه و احساس وجود از اندیشه و احساس عدم جدائی ناپذیر است . و این امر منشأ ادراک و تشخیص عمومی بشر است دربارۀ همۀ ارزش هایی که ذاتاً دوگانه اند :
مرگ و زندگی ، باید و نباید ، خیر و شرّ ، حق و باطل ، راست و دروغ ، کفر و ایمان ، عدل و ستم ، آزادی و اسارت ، … و نیز مذکّر ومؤنّث ! این آگاهی میزان شعور وعمل عقلانی دینی می باشد . و به میزانی که این آگاهی ذاتی دچار نسیان می شود ، همۀ امور برای بشر همسان می آید و این همان کفر است که به قول قرآن راست و دروغ و پاک و پلید را همسان می پندارد یعنی «مرز » را نمی بیند و حدود را درک نمی کند و لذا تجاوزگر و جاهل است . چنین نسیانی ربطی به علوم و اطّلاعات اکتسابی ندارد و چه بسا دانشمندان و فلاسفه ای که دارای این نسیان شده و درواقع جاهل و کافر می شوند ….
کامل بخوانید در
کتاب فلسفه وجودی مرد ،اثری بکر و بدیع و بدون سانسور از استاد علی اکبر خانجانی:
www.khanjany.org
۱.۸k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.