painful love part 37
_نمیشه
بلخره موسیقی تموم شد همه دستای همو ول کردن ولی فعلا جیمین همینطوری مونده بود عقب رفتم که یهو زودی بوسیدتم
+هییییی
ازش دور شدم که انگشتش رو روی بینیش گذاشت و به معنی ساکت بهم نشون داد
چیزی نگفتن و رفتم پیش بچه ها
(اریکا و جونگ کوک و تهیونگ و آنیتا پیش سوجون و جیمین میمونن)
£راستی سوجین من دو روزه که اومدم اصلا تورو توی خونه ندیدم
منظورشو نفهمیدم
+مگه باید خونه باشم
£بله؟
_ها نه نه آخه کاراش زیاد میشه میره پیش دوستش میمونه
£آها که اینطور
+چیشده جیمین؟
_بچه ها پیش ما میمونن تورو ندیدن بخاطر همونه
+آها
£خوب دیگه بریم؟
_آرع بریم..عشقم بریم
+ها؟
زیر لب گفت
_میای پیش من
+کی گفته؟
_سوجینا..بیا(با جدی این حرفو زد)
دیگه چیزی نگفتم که با سوا خداحافظی کردیم
(اریکا و جونگ کوک و بچه هاش تو یه ماشین تهیونگ و آنیتا تو یه ماشین و سوجون و منو و جیمین تو یه ماشین)
من جلو نشسته بود
+یا..تو چرا منو با خودت میبری؟
☆خوب دوست داره دیونه چرا اینطوری میکنی؟
_همینو بگو
+فعلا باهاش قهرم...فک نکن بخاطر اینکه اومدم ببینمت واقعا دلم برات تنگ شد
_بلاخره که مال من هستی
+عمرا
+راستی چرا آنیتا و تهیونگ باهم خوب نیستن؟
☆تهیونگ دلش بچه میخواد ولی آنیتا دلش بچه نمیخواد بخاطر همینه تهیونگ باهاش سرده
+وا چرا؟بچه که خیلی خوبه
وقتی اینو گفتم جیمین بهم نگاه کرد و سوجون خندید
+چیه؟
_هااا که اینطور پس توهم دلت بچه میخواد
+تو خیلی منحرفی من کی گفتم بچه میخوام فقط گفتم بچه خوبه
_سوجون چند تا بچه خوبه به نظرت؟
☆من که تاحالا تجربه نکردم ولی خوب دوتا خوبه
_اوهوم یا شایدم بیشتر
+اصلا فکرشم نکن من نمیخوام
_میخوای خوبم میخوای
+نمیخوام
_میخوای من میگم میخوای
+نمیخوام..
_ببینیم
(برش زمانی)
توی خونه بودیم که جونگ کوک به منو جیمین نگاه کرد
×سوجین
+بله
×شما..تو یه اتاق هستین دیگه درسته؟
_آرع ارع
×آها.
+چطور مگه؟
×پس من میخوام دایی بشم
_دایی یا عمو؟
×عام نمیدونم
(وای خیلی باحاله فک کن از یه طرف سوجین و جونگ کوک خواهر برادر همو میدونن و از یه طرف جیمین و جونگ کوک به نظرتون کدوم خوبه دایی یا عمو نظرتونو تو کامنتا بگین)
×حالا هرچی ولی من میخوام دایی یا عمو بشم
_میشی نگران نباش میشی
+چی میگی از خودت
_خوب دروغ نمیگم که
بلخره موسیقی تموم شد همه دستای همو ول کردن ولی فعلا جیمین همینطوری مونده بود عقب رفتم که یهو زودی بوسیدتم
+هییییی
ازش دور شدم که انگشتش رو روی بینیش گذاشت و به معنی ساکت بهم نشون داد
چیزی نگفتن و رفتم پیش بچه ها
(اریکا و جونگ کوک و تهیونگ و آنیتا پیش سوجون و جیمین میمونن)
£راستی سوجین من دو روزه که اومدم اصلا تورو توی خونه ندیدم
منظورشو نفهمیدم
+مگه باید خونه باشم
£بله؟
_ها نه نه آخه کاراش زیاد میشه میره پیش دوستش میمونه
£آها که اینطور
+چیشده جیمین؟
_بچه ها پیش ما میمونن تورو ندیدن بخاطر همونه
+آها
£خوب دیگه بریم؟
_آرع بریم..عشقم بریم
+ها؟
زیر لب گفت
_میای پیش من
+کی گفته؟
_سوجینا..بیا(با جدی این حرفو زد)
دیگه چیزی نگفتم که با سوا خداحافظی کردیم
(اریکا و جونگ کوک و بچه هاش تو یه ماشین تهیونگ و آنیتا تو یه ماشین و سوجون و منو و جیمین تو یه ماشین)
من جلو نشسته بود
+یا..تو چرا منو با خودت میبری؟
☆خوب دوست داره دیونه چرا اینطوری میکنی؟
_همینو بگو
+فعلا باهاش قهرم...فک نکن بخاطر اینکه اومدم ببینمت واقعا دلم برات تنگ شد
_بلاخره که مال من هستی
+عمرا
+راستی چرا آنیتا و تهیونگ باهم خوب نیستن؟
☆تهیونگ دلش بچه میخواد ولی آنیتا دلش بچه نمیخواد بخاطر همینه تهیونگ باهاش سرده
+وا چرا؟بچه که خیلی خوبه
وقتی اینو گفتم جیمین بهم نگاه کرد و سوجون خندید
+چیه؟
_هااا که اینطور پس توهم دلت بچه میخواد
+تو خیلی منحرفی من کی گفتم بچه میخوام فقط گفتم بچه خوبه
_سوجون چند تا بچه خوبه به نظرت؟
☆من که تاحالا تجربه نکردم ولی خوب دوتا خوبه
_اوهوم یا شایدم بیشتر
+اصلا فکرشم نکن من نمیخوام
_میخوای خوبم میخوای
+نمیخوام
_میخوای من میگم میخوای
+نمیخوام..
_ببینیم
(برش زمانی)
توی خونه بودیم که جونگ کوک به منو جیمین نگاه کرد
×سوجین
+بله
×شما..تو یه اتاق هستین دیگه درسته؟
_آرع ارع
×آها.
+چطور مگه؟
×پس من میخوام دایی بشم
_دایی یا عمو؟
×عام نمیدونم
(وای خیلی باحاله فک کن از یه طرف سوجین و جونگ کوک خواهر برادر همو میدونن و از یه طرف جیمین و جونگ کوک به نظرتون کدوم خوبه دایی یا عمو نظرتونو تو کامنتا بگین)
×حالا هرچی ولی من میخوام دایی یا عمو بشم
_میشی نگران نباش میشی
+چی میگی از خودت
_خوب دروغ نمیگم که
۶.۹k
۱۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.