part: ۸
part: ۸
عشق بیرنگ
(تهیونگ ویو)
وقتی دیدم ک رفت تو اتاقش و درو کوبید اعصبانی شدم ولی خودمو کنترل کردم ک نرم جرش بدم
(ا.ت ویو)
رفتم تو اتاقم و نقشه فرارمو کشیدم....
داشتم تو ذهنم نقشه امو میکشیدم ک یهو در باز شد و قامت تهیونگ تو در نمایان شد
اومد تو و حمله ور شد سمت لبام
تهیونگ: رفتم تو اتاقش درو باز کردم و حجوم بردم ب سمش و لباش رو مثل پاستیل میخوردم هوممم
ا.ت: داشتم نفس کم میاوردم ک شونه شو چنگ زدم ک ولم کرد نفس نفس میزدم
ا.ت: قصد داشتی خفم کنی؟
تهیونگ: نه (خنده) اومدم خداحافظی کنم فردا واس دو روز میرم چین
ا.ت: خب منو سنه نه؟
تهیونگ: اومدم بگم تا وقتی میام دختر خوبی باش و فرار نکن و مواظب خودت باش
ا.ت: اوک ( تو ذهنش: هه پسره احمق دوبار فرار نمیکنم دوبارررر)
تهیونگ اومد سرم و بوسید و رفت
(تهیونگ ویو)
امروز قرار بود برم چین تا ۳۰۰۰۰۰۰ تن اصلحه معامله کنم
با اعضا رفتیم سوار هواپیمای شخصیمون شدیم و راه افتادیم....
عشق بیرنگ
(تهیونگ ویو)
وقتی دیدم ک رفت تو اتاقش و درو کوبید اعصبانی شدم ولی خودمو کنترل کردم ک نرم جرش بدم
(ا.ت ویو)
رفتم تو اتاقم و نقشه فرارمو کشیدم....
داشتم تو ذهنم نقشه امو میکشیدم ک یهو در باز شد و قامت تهیونگ تو در نمایان شد
اومد تو و حمله ور شد سمت لبام
تهیونگ: رفتم تو اتاقش درو باز کردم و حجوم بردم ب سمش و لباش رو مثل پاستیل میخوردم هوممم
ا.ت: داشتم نفس کم میاوردم ک شونه شو چنگ زدم ک ولم کرد نفس نفس میزدم
ا.ت: قصد داشتی خفم کنی؟
تهیونگ: نه (خنده) اومدم خداحافظی کنم فردا واس دو روز میرم چین
ا.ت: خب منو سنه نه؟
تهیونگ: اومدم بگم تا وقتی میام دختر خوبی باش و فرار نکن و مواظب خودت باش
ا.ت: اوک ( تو ذهنش: هه پسره احمق دوبار فرار نمیکنم دوبارررر)
تهیونگ اومد سرم و بوسید و رفت
(تهیونگ ویو)
امروز قرار بود برم چین تا ۳۰۰۰۰۰۰ تن اصلحه معامله کنم
با اعضا رفتیم سوار هواپیمای شخصیمون شدیم و راه افتادیم....
۱.۹k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.