نتیجه عشق پارت ۱
ویو یونا:
سلام من کیم یونا هستم. فعلا دبیرستانم. رشتم هم معماریه. بهترین دوست من هم اسمش لیا هستش. دو سال هست که با سوهو قرار میزارم. امروز قراره ببینمش.
پرش زمانی به کافه:
رسیدم کافه. سوهو برام دست تکون داد. رفتم پیشش نشستم. باهم داشتیم صحبت میکردیم.
سوهو: عشقم..... امروز میخوام بیام خواستگاریت.
یونا: هنوز تو شوک.
سوهو: یونا.... یونا...
یونا: اههه بله. جدی میگی یعنی الان من و تو ازدواج میکنیم. با ذوق.
سوهو: اره با خنده و ذوق
بعد بغل و بوس 😘.
ویو خواستگاری:
یه لباس خیلی خوشگل پوشیدم.
ارایش کردم. رفتم پایین. لیا اومده بود.
یونا: سلام به همگی. به به لیا خانم تشریف اوردن.
لیا: سلام عروس خانم.
م. ی: بغض.
یونا: ااااااااااااا. مامانی. چرا گریه میکنی؟
م. ی: بلاخره داری شوهر میکنی اما. اما من دلم برات تنگ میشه. بغض .
یونا: میام بهتون سر میزنم. بعد بغل.
صدای زنگ در اومد. خیلی هیجان داشتم.
درو باز کردم.
یونا: سلام. خوش اومدین.
یکی یکی اومدن داخل. سوهو اومد سمتم رو گونمو بوسید و گفت خیلی خوشگل شدی.
سلام من کیم یونا هستم. فعلا دبیرستانم. رشتم هم معماریه. بهترین دوست من هم اسمش لیا هستش. دو سال هست که با سوهو قرار میزارم. امروز قراره ببینمش.
پرش زمانی به کافه:
رسیدم کافه. سوهو برام دست تکون داد. رفتم پیشش نشستم. باهم داشتیم صحبت میکردیم.
سوهو: عشقم..... امروز میخوام بیام خواستگاریت.
یونا: هنوز تو شوک.
سوهو: یونا.... یونا...
یونا: اههه بله. جدی میگی یعنی الان من و تو ازدواج میکنیم. با ذوق.
سوهو: اره با خنده و ذوق
بعد بغل و بوس 😘.
ویو خواستگاری:
یه لباس خیلی خوشگل پوشیدم.
ارایش کردم. رفتم پایین. لیا اومده بود.
یونا: سلام به همگی. به به لیا خانم تشریف اوردن.
لیا: سلام عروس خانم.
م. ی: بغض.
یونا: ااااااااااااا. مامانی. چرا گریه میکنی؟
م. ی: بلاخره داری شوهر میکنی اما. اما من دلم برات تنگ میشه. بغض .
یونا: میام بهتون سر میزنم. بعد بغل.
صدای زنگ در اومد. خیلی هیجان داشتم.
درو باز کردم.
یونا: سلام. خوش اومدین.
یکی یکی اومدن داخل. سوهو اومد سمتم رو گونمو بوسید و گفت خیلی خوشگل شدی.
۴۷۰
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.