ات هق هقاش کم شد
ات هق هقاش کم شد
تهیونگ ماشین رو زد کنار گفت : ببین ات ما از تو محافظت کردیم این بود جواب تو ما بخاطر تو زخمی شدیم
کوک:ته بسته
ته:چیو بسته کوک اگه قبول میکرد میرفت سوهون رو بدون هیچ دردسری میکشتیمش چون ات رو نمیشناخت
کوک: اون زخمیه تهیونگ
ات در ون رو باز کرد و فرار کرد کوک جیمین تا فهمیدن پیاده شدن تا اونو بگیرن
کوک:وایسا ات
جیمین:وایسا
تهیونگ به آسمون یه شلیک کرد ات از ترس روی زمین نشست دستاشو روی گوشش گذاشت و جیغ کشید.
کوک:هی هی آروم باش جیمین هم مثل کوک
ات:جیغغغغغ
ته ماشین رو آورد سوار ماشین شدن
خلاصه ات خیلی ترسیده بود
ات:و ولم ک.کن.کنید
رفتن سمت خونه ای که اعضا اونجا بودن
نامی در رو باز کرد
گفت :دکتر اومده بیاید زخماتون رو ببنده
رفتن توی حال
دکتر: سلام ارباب بفرمایید بشینید
خلاصه زخمای همه رو بست
دکتر :خانم پاتون رو جلو بیارید باند پیچی کنم
ات:نمیخوام
جین:شما کارتون رو انجام بدین
ات:درد داره هق
دکتر کارش رو تموم کرد یه آرام بخش به ات داد
دکتر:این قرص رو بخور
ات:هق ممنون
دکتر خدافزی کرد رفت
ساعت یک شب بود همه خوابیده بودن جز کوک
ات توی خواب گریه میکرد کوک آروم میگفت معذرت میخوام ببخشید
ات: مامانمو میخوام کوک یکم خنده گفت :تو بچه ای
ویو کوک
همه خواب بودن من با لاسر ات بودم ازش معذرت خواهی میکردم تا حالا آنقدر از کارم پشیمون نشده بودم
توی خواب میگفت مامانشو میخواد اون بچه اس با این که 20 سالشه هه
به بدنش نگا کردم اون بدن سفیدی داشت ولی به لطف من همه جای بدنش یا خونیه یا باند پیچی شده تا کبود شده
اووفففف خدایا من چیکار کردم
رفتم لبه بالکن سیگارم رو روشن کردم
جیهوپ اومد گفت :تو اونو دوست داری
تهیونگ ماشین رو زد کنار گفت : ببین ات ما از تو محافظت کردیم این بود جواب تو ما بخاطر تو زخمی شدیم
کوک:ته بسته
ته:چیو بسته کوک اگه قبول میکرد میرفت سوهون رو بدون هیچ دردسری میکشتیمش چون ات رو نمیشناخت
کوک: اون زخمیه تهیونگ
ات در ون رو باز کرد و فرار کرد کوک جیمین تا فهمیدن پیاده شدن تا اونو بگیرن
کوک:وایسا ات
جیمین:وایسا
تهیونگ به آسمون یه شلیک کرد ات از ترس روی زمین نشست دستاشو روی گوشش گذاشت و جیغ کشید.
کوک:هی هی آروم باش جیمین هم مثل کوک
ات:جیغغغغغ
ته ماشین رو آورد سوار ماشین شدن
خلاصه ات خیلی ترسیده بود
ات:و ولم ک.کن.کنید
رفتن سمت خونه ای که اعضا اونجا بودن
نامی در رو باز کرد
گفت :دکتر اومده بیاید زخماتون رو ببنده
رفتن توی حال
دکتر: سلام ارباب بفرمایید بشینید
خلاصه زخمای همه رو بست
دکتر :خانم پاتون رو جلو بیارید باند پیچی کنم
ات:نمیخوام
جین:شما کارتون رو انجام بدین
ات:درد داره هق
دکتر کارش رو تموم کرد یه آرام بخش به ات داد
دکتر:این قرص رو بخور
ات:هق ممنون
دکتر خدافزی کرد رفت
ساعت یک شب بود همه خوابیده بودن جز کوک
ات توی خواب گریه میکرد کوک آروم میگفت معذرت میخوام ببخشید
ات: مامانمو میخوام کوک یکم خنده گفت :تو بچه ای
ویو کوک
همه خواب بودن من با لاسر ات بودم ازش معذرت خواهی میکردم تا حالا آنقدر از کارم پشیمون نشده بودم
توی خواب میگفت مامانشو میخواد اون بچه اس با این که 20 سالشه هه
به بدنش نگا کردم اون بدن سفیدی داشت ولی به لطف من همه جای بدنش یا خونیه یا باند پیچی شده تا کبود شده
اووفففف خدایا من چیکار کردم
رفتم لبه بالکن سیگارم رو روشن کردم
جیهوپ اومد گفت :تو اونو دوست داری
۱۲.۸k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.