p14
=واقعا داره روم فشار میاره...
به روبه روم نگاه کردم که نامجون دستشو انداخته دور گردن جونگی...
باشه دیگه باشه..دارم واست
*نظرت درباره اینکه ازدواج کنی چیه آنا؟..
+آنا سنش خیلی کمه..
&بهش فکر نکردم...
٪معیار هات چیه؟..
&خب...من همیشه دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که ۱۰ ۱۲ سال از خودم بزرگتر باشه...
٪اوو...چقدر جالب...
پس دوست داری ازت بزرگتر باشه...
&آره...
یکم از ودکای جونگکوک ریخت روی دستم که دستم همون دقیقه قرمزززز شد...
+واییی...
=چقدر پوستت حساسه...برو بشور زود...
رفتم سمت آشپزخونه و شستمش...
به روبه روم نگاه کردم که نامجون دستشو انداخته دور گردن جونگی...
باشه دیگه باشه..دارم واست
*نظرت درباره اینکه ازدواج کنی چیه آنا؟..
+آنا سنش خیلی کمه..
&بهش فکر نکردم...
٪معیار هات چیه؟..
&خب...من همیشه دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که ۱۰ ۱۲ سال از خودم بزرگتر باشه...
٪اوو...چقدر جالب...
پس دوست داری ازت بزرگتر باشه...
&آره...
یکم از ودکای جونگکوک ریخت روی دستم که دستم همون دقیقه قرمزززز شد...
+واییی...
=چقدر پوستت حساسه...برو بشور زود...
رفتم سمت آشپزخونه و شستمش...
۱۴.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.