فیک🥲کوک
P2
٪به تشریف اوردن
÷خب ما باهم تصمیم گرفتیم فردا عقد کنید چطوره؟
+ام راستش بابا من می خوام اخرین سفر مجردیمو برم(لبخند تلخ)
فلش بک
علامت دوست ا/ت:¥
¥چه عجببببب تلفنتو جواب دادیییییی میدونی چقدر نگرانت بودممممم
+ته ری چیزی نگو لطفا حالم بده
¥ببین من میدونم ناراحتی که می خوای ازدواج کنی ولی دلیل نمیشه دوستی مثل منو بندازی دور
+تهری من هیچوقت تورو نمیندازم دور!
¥اه دختر فاز غمو ول کنننن چی میخواستم بهت بگم اه انقد حرف زدی یادم رفتم اهان ببین منو یونا سوجین لیا با شوگا و جیمین و جین و تهیونگ و جیهوپ و دوست پسرا که من تاحالا ندیدمش می خوایم بریم سفررررررر گفتم که اخرین سفر مجردیو باهم بریممممم
+اخ چه خوش بگذه(بینیشو کشید بالا)
¥اه دختره ی چندش ،خب معلومه خوش می گذره
+خب من برم دیگهه باید برم حموم امروز اون پیر خر میاد باهم اشنا شیم
پایان فلش بک
×ام اجازه بدیم بهش ؟
÷ام مشکلی نیست ولی باید با کوک بری اگه اقای٪مشکلی با این موضوع ندارید
٪نه مشکلی نیست باهم بیشتر اشنا میشن
+چرااا با اونن
÷همینی ک گفتم
_راستش بابا جان و اقای پارک من برای مسافرت می خوام با دوستام برم
٪-پس باید ا/ت رو هم ببری
_اما
+بابا من می خوام با اکیپ خودمون برممم
_انگار من دوس دارم با اکیپ تو بیام
+ببند بابا
×_٪همزمان باشه هرکی خودش بره اکیپ خودش کچلمون کردین
+یوهووو
_(نیشخند)
÷توی اکیپتون که پسر نیست؟
+خب آ...نهه
÷باشه ولی حواست باید به خودت باشه
×حواست خیلی به خودت باشهههه
پریدمو دوتاشون بوسیدم
یوهووووو
٪خب ما دیگه رفع زحمت می کنیم فلا پاشو پسرم
×÷-میموندید خب
٪نه دیگه زیاد موندیم تازه باید بچه ها وسایلشونو اماده کنن
(حالا خدافظیو اینا کردن حوصله ندارم بنویسم😐😂)
فردا صبح
ساکمو جمع کردم
با مامان و بابا خدافظی کردم رفتم سمت ماشین نشستم
به تهری زنگ زدم
¥الو
+الو تهری راضیییی شدن ولی با دروغ
¥یوهوووو چه دروغی؟
+ام گفتم پسر نداریم تو اکیپ
¥اوففف
+راستی تهری
خی چون دوستون دارم بعدیو میزارم😂😂
٪به تشریف اوردن
÷خب ما باهم تصمیم گرفتیم فردا عقد کنید چطوره؟
+ام راستش بابا من می خوام اخرین سفر مجردیمو برم(لبخند تلخ)
فلش بک
علامت دوست ا/ت:¥
¥چه عجببببب تلفنتو جواب دادیییییی میدونی چقدر نگرانت بودممممم
+ته ری چیزی نگو لطفا حالم بده
¥ببین من میدونم ناراحتی که می خوای ازدواج کنی ولی دلیل نمیشه دوستی مثل منو بندازی دور
+تهری من هیچوقت تورو نمیندازم دور!
¥اه دختر فاز غمو ول کنننن چی میخواستم بهت بگم اه انقد حرف زدی یادم رفتم اهان ببین منو یونا سوجین لیا با شوگا و جیمین و جین و تهیونگ و جیهوپ و دوست پسرا که من تاحالا ندیدمش می خوایم بریم سفررررررر گفتم که اخرین سفر مجردیو باهم بریممممم
+اخ چه خوش بگذه(بینیشو کشید بالا)
¥اه دختره ی چندش ،خب معلومه خوش می گذره
+خب من برم دیگهه باید برم حموم امروز اون پیر خر میاد باهم اشنا شیم
پایان فلش بک
×ام اجازه بدیم بهش ؟
÷ام مشکلی نیست ولی باید با کوک بری اگه اقای٪مشکلی با این موضوع ندارید
٪نه مشکلی نیست باهم بیشتر اشنا میشن
+چرااا با اونن
÷همینی ک گفتم
_راستش بابا جان و اقای پارک من برای مسافرت می خوام با دوستام برم
٪-پس باید ا/ت رو هم ببری
_اما
+بابا من می خوام با اکیپ خودمون برممم
_انگار من دوس دارم با اکیپ تو بیام
+ببند بابا
×_٪همزمان باشه هرکی خودش بره اکیپ خودش کچلمون کردین
+یوهووو
_(نیشخند)
÷توی اکیپتون که پسر نیست؟
+خب آ...نهه
÷باشه ولی حواست باید به خودت باشه
×حواست خیلی به خودت باشهههه
پریدمو دوتاشون بوسیدم
یوهووووو
٪خب ما دیگه رفع زحمت می کنیم فلا پاشو پسرم
×÷-میموندید خب
٪نه دیگه زیاد موندیم تازه باید بچه ها وسایلشونو اماده کنن
(حالا خدافظیو اینا کردن حوصله ندارم بنویسم😐😂)
فردا صبح
ساکمو جمع کردم
با مامان و بابا خدافظی کردم رفتم سمت ماشین نشستم
به تهری زنگ زدم
¥الو
+الو تهری راضیییی شدن ولی با دروغ
¥یوهوووو چه دروغی؟
+ام گفتم پسر نداریم تو اکیپ
¥اوففف
+راستی تهری
خی چون دوستون دارم بعدیو میزارم😂😂
۶.۸k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.