ادامه پارت آخر عشق مافیا
از زبان ا/ت
رفتم کنارش دراز کشیدم چشمام رو بستم و گفتم : جونگ کوک گفت : بله گفتم : خیلی خستم گفت : پس بخواب تا خستهگی از بدنت بیرون بره
( صبح )
از زبان جین
رفتم تا حاله جونگ کوک رو چک کنم همین که در رو باز کردم دیدم ا/ت کناره کوک خوابه نخواستم بیدارشون کنم آروم تهیونگ رو صدا زدم حیف بود این صحنه رو از دست بده خیلی ذوق کرده بود گفت : خوشحالم که دوباره پیشه همن گفتم : همچنین
ا/ت و جونگ کوک بعده ۱ سال بچه دار میشن و زندگی خیلی خوبی میسازن
پایانننننننننن
رفتم کنارش دراز کشیدم چشمام رو بستم و گفتم : جونگ کوک گفت : بله گفتم : خیلی خستم گفت : پس بخواب تا خستهگی از بدنت بیرون بره
( صبح )
از زبان جین
رفتم تا حاله جونگ کوک رو چک کنم همین که در رو باز کردم دیدم ا/ت کناره کوک خوابه نخواستم بیدارشون کنم آروم تهیونگ رو صدا زدم حیف بود این صحنه رو از دست بده خیلی ذوق کرده بود گفت : خوشحالم که دوباره پیشه همن گفتم : همچنین
ا/ت و جونگ کوک بعده ۱ سال بچه دار میشن و زندگی خیلی خوبی میسازن
پایانننننننننن
۲۹۹.۵k
۰۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.