...EP.2 JUST LET ME ADORE YOU
علامت کوک-
علامت یون+
علامت تهیونگ×
کوک ویو:
یچیز دیگه هم این وسط جلب توجه میکرد...بدن سفیدش... فااااااااک این کی بلوزشو درآورده؟؟؟
فقط یدونه نیم تنه، تنش بود با شلوارک...طوری که بیدار نشه بازوم که زیر سرش بود رو در آوردم و از بغلم کندمش و رو تخت گذاشتمش و پتو روش کشیدم و رفتم اتاق خودم که دوش بگیرم و لباس بپوشم و رفتم پایین و به خدمتکارا گفتم براش صبحانه ی روز تولدشو درست کنن و رفتم بیرون و تهیونگو دیدم و سویچ ماشینمو پرت کرد سمتم و گرفتمش و نشستیم تو ماشین...
×قراره چی بخری براش؟
- همچی
× خب خره مثل همیشه که همچی میگیری ولی معمولا یچیز دیگه هم میخری تا سورپرایز کنیش دیگ
-چیزی که میخاد رو میخرم
×منظورت که ثبت نام به کلارنتیا(اسمش من درآوردیه فرض کنید یه مدرسه پلیسیه) نیست؟
- دقیقا منظورم همینه تو این سه سال که دست از تیراندازی کشید و خاست کارآگاه بشه اصلا حمایتش نکردم حالا که جدی شده تصمیمش باید موقعیتشو بخرم تا خستش کنن از کاآگاه بودن و کلا حالشو بهم بزنن درمورد کارآگاه بودن و نباید دنبال قاتل 404 سایه ها بگرده...
× ینی میخای خودت کارآگاهش کنی و رشوه بدی به مدیر عامل ک پرونده های سخت بده دستش و کاری کنه از پرونده ما دور بمونه؟
- دقیقا، مدیر عاملو میخرم براش!
× ولی اینو نمیگی بهش و فقط میگی به مدرسه کلارنتیا ثبت نامش کردی اره؟
-دقیقا
×اووووو روباه مکاررررررر فسقلی فکر خوبیه
- از جونت سیر شدی؟
× نخیرمممم پیش به سوی گرفتن لباس و اماده کردن تولددددد
-یکمم بزرگ شو...
یون ویو:
صبح پاشدم و دیدم شب انقد داغم شده که تیشرتمو درآوردم...ودف کوک اینجوری دیدتم؟ اشکال نداره اولین بار ک نیس ایح...
رفتم دوش گرفتم و در اومدم ک گرمم بود میدونستم ممکنع سرما بخورم ولی بازم موهامو کامل خشک نکردم و با حوله بستمشون و نیم تنه پوشیدم با شلوارک و رفتم پایین که دیدم مثه همیشه کوک گفته بهشون صبحانه ی تولدمو درست کنن
صبحانمو خوردم و از خدمتکارا پرسیدم کوک کجاست گفتن تهیونگ اومد دنبالشون و رفتن شرکت منم باشه ای گفتم و رفتم کتاب و... برداشتم و موهام بالاخره خشک شده بودن رو از پایین بستم موهام بازم یکم بلند شده بودن و از شونم اومده بودن پایین باید بازم برم بزنمشون... لباسمو پوشیدم(استایلش تو اسلاید2) و رفتم بیرون کافه تا یکم درس بخونم میدونستم مثه همیشه کوک قراره بزرگش کنه برا همین خونه قرار بود کلی ادم بیاد برا همین خفه بنظر میرسید خونه موندن، برا همین بعد کافه نمیدونستم کجا برم دلم نمیخاست خونه برم تا شروع تولد...
کوک زنگ زد جواب دادم و گفت بیا بریم تا شب هتل تعجب کرده بودم گفتم تولد نمیگیری؟ گفت چرا ولی تا اون موقع برمیگردیم دیگه
+ باشه ولی بیا دنبالم جای همیشه
- بدون من رفتیییی؟
+ برا خوش گذرانی نبود برا خوندن اومدم-_-
- برا خوندن هم باشه باید باهام بری اونجا، بالاخره ک اونجا پاتوق منو و توعههه<اخم>
خندیدم و گفتم بیا خوب یکم بیشتر بخاطرت اینجا میمونیم
-باشهههه قول دادیااااا
+ اره قول دادم پاشو بیا خسته شدمممم
- پشتتو نگاه کن
برگشتم و دیدم پشت شیشه بوده تمام مدت خندیدم و بهش گفتم عوضی خواهرتو این همه مدت تنها گذاشتییییی؟
اومد تو و بغلم کرد و لپمو بوسید و گفت: داشتم خواهرمو نگاه میکردم خووو
+ خواهرت ک مجسمه نیستتتت
- بالاخره که یه کوچولوی کیوتیه که زیادی ادای بزرگا رو درمیاره
زبونمو درآوردم بهش که گازش گرف
گفتم: یااااا درد داشت تلافیش بد میشه هااااا
نیشخند زدم و پامو گزاشتم لای پاهاش
لبخند کجی زد و یکی از ابروهاشو داد بالا و گفت مطمئنی تلافیش برا خودت بد نمیشه؟
گفتم تو هتل نشونت میدم اقای جئوننننن
اوکی نشونم میدی خانم جئوننننن
یکم موندیم کافه و بعد به سمت هتل حرکت کردیم، رسیدیم هتل ک دیدم ارایشگرا و خدمتکارا و ... همشون دارم وسایلامو جا به جا میکنن به طرف کوک برگشتم ک گفتم برو لذت ببر منم میرم اماده بشم خندیدم و گفتم مرسی گفت برا خودتن همشون، چرا متشکری بجا این کارا برو لذت ببر ازشون خندیدم و رفتم اول دوش گرفتم و بعد ماساژ و رسیدگی به مو و پوست و میکاپ و... که بالاخره تموم شدن و چون گشنم بود زودی لباسامو پوشیدم(استایل کوک و یون اسلاید3) و دوییدم پایین تا چیزی بکوفم که یهو جونگکوک رو جلوم دیدم و افتادم بغلش خندش گرف و گفت داشتی فرار میکردی؟
+نخیرم داشتم میرفتم چیزی بکوفم
-وااا خرس گنده الان یادت میوفته چیزی بخوری؟
+جونگکوکککککککک (با لحنی آروم و کشیده ولی عصبی)رو مخم نرووو هاااا
-باشه بابا تو اشپزخونه فک کنم چیکن هس کم بخور تولدت همچی هس تو نخوری اون همه چیز میز تموم نمیشن ک
+خوبه ک میدونییی
زود رفتم دو تیکه خوردم و رفتم بیرون که دیدم...
علامت یون+
علامت تهیونگ×
کوک ویو:
یچیز دیگه هم این وسط جلب توجه میکرد...بدن سفیدش... فااااااااک این کی بلوزشو درآورده؟؟؟
فقط یدونه نیم تنه، تنش بود با شلوارک...طوری که بیدار نشه بازوم که زیر سرش بود رو در آوردم و از بغلم کندمش و رو تخت گذاشتمش و پتو روش کشیدم و رفتم اتاق خودم که دوش بگیرم و لباس بپوشم و رفتم پایین و به خدمتکارا گفتم براش صبحانه ی روز تولدشو درست کنن و رفتم بیرون و تهیونگو دیدم و سویچ ماشینمو پرت کرد سمتم و گرفتمش و نشستیم تو ماشین...
×قراره چی بخری براش؟
- همچی
× خب خره مثل همیشه که همچی میگیری ولی معمولا یچیز دیگه هم میخری تا سورپرایز کنیش دیگ
-چیزی که میخاد رو میخرم
×منظورت که ثبت نام به کلارنتیا(اسمش من درآوردیه فرض کنید یه مدرسه پلیسیه) نیست؟
- دقیقا منظورم همینه تو این سه سال که دست از تیراندازی کشید و خاست کارآگاه بشه اصلا حمایتش نکردم حالا که جدی شده تصمیمش باید موقعیتشو بخرم تا خستش کنن از کاآگاه بودن و کلا حالشو بهم بزنن درمورد کارآگاه بودن و نباید دنبال قاتل 404 سایه ها بگرده...
× ینی میخای خودت کارآگاهش کنی و رشوه بدی به مدیر عامل ک پرونده های سخت بده دستش و کاری کنه از پرونده ما دور بمونه؟
- دقیقا، مدیر عاملو میخرم براش!
× ولی اینو نمیگی بهش و فقط میگی به مدرسه کلارنتیا ثبت نامش کردی اره؟
-دقیقا
×اووووو روباه مکاررررررر فسقلی فکر خوبیه
- از جونت سیر شدی؟
× نخیرمممم پیش به سوی گرفتن لباس و اماده کردن تولددددد
-یکمم بزرگ شو...
یون ویو:
صبح پاشدم و دیدم شب انقد داغم شده که تیشرتمو درآوردم...ودف کوک اینجوری دیدتم؟ اشکال نداره اولین بار ک نیس ایح...
رفتم دوش گرفتم و در اومدم ک گرمم بود میدونستم ممکنع سرما بخورم ولی بازم موهامو کامل خشک نکردم و با حوله بستمشون و نیم تنه پوشیدم با شلوارک و رفتم پایین که دیدم مثه همیشه کوک گفته بهشون صبحانه ی تولدمو درست کنن
صبحانمو خوردم و از خدمتکارا پرسیدم کوک کجاست گفتن تهیونگ اومد دنبالشون و رفتن شرکت منم باشه ای گفتم و رفتم کتاب و... برداشتم و موهام بالاخره خشک شده بودن رو از پایین بستم موهام بازم یکم بلند شده بودن و از شونم اومده بودن پایین باید بازم برم بزنمشون... لباسمو پوشیدم(استایلش تو اسلاید2) و رفتم بیرون کافه تا یکم درس بخونم میدونستم مثه همیشه کوک قراره بزرگش کنه برا همین خونه قرار بود کلی ادم بیاد برا همین خفه بنظر میرسید خونه موندن، برا همین بعد کافه نمیدونستم کجا برم دلم نمیخاست خونه برم تا شروع تولد...
کوک زنگ زد جواب دادم و گفت بیا بریم تا شب هتل تعجب کرده بودم گفتم تولد نمیگیری؟ گفت چرا ولی تا اون موقع برمیگردیم دیگه
+ باشه ولی بیا دنبالم جای همیشه
- بدون من رفتیییی؟
+ برا خوش گذرانی نبود برا خوندن اومدم-_-
- برا خوندن هم باشه باید باهام بری اونجا، بالاخره ک اونجا پاتوق منو و توعههه<اخم>
خندیدم و گفتم بیا خوب یکم بیشتر بخاطرت اینجا میمونیم
-باشهههه قول دادیااااا
+ اره قول دادم پاشو بیا خسته شدمممم
- پشتتو نگاه کن
برگشتم و دیدم پشت شیشه بوده تمام مدت خندیدم و بهش گفتم عوضی خواهرتو این همه مدت تنها گذاشتییییی؟
اومد تو و بغلم کرد و لپمو بوسید و گفت: داشتم خواهرمو نگاه میکردم خووو
+ خواهرت ک مجسمه نیستتتت
- بالاخره که یه کوچولوی کیوتیه که زیادی ادای بزرگا رو درمیاره
زبونمو درآوردم بهش که گازش گرف
گفتم: یااااا درد داشت تلافیش بد میشه هااااا
نیشخند زدم و پامو گزاشتم لای پاهاش
لبخند کجی زد و یکی از ابروهاشو داد بالا و گفت مطمئنی تلافیش برا خودت بد نمیشه؟
گفتم تو هتل نشونت میدم اقای جئوننننن
اوکی نشونم میدی خانم جئوننننن
یکم موندیم کافه و بعد به سمت هتل حرکت کردیم، رسیدیم هتل ک دیدم ارایشگرا و خدمتکارا و ... همشون دارم وسایلامو جا به جا میکنن به طرف کوک برگشتم ک گفتم برو لذت ببر منم میرم اماده بشم خندیدم و گفتم مرسی گفت برا خودتن همشون، چرا متشکری بجا این کارا برو لذت ببر ازشون خندیدم و رفتم اول دوش گرفتم و بعد ماساژ و رسیدگی به مو و پوست و میکاپ و... که بالاخره تموم شدن و چون گشنم بود زودی لباسامو پوشیدم(استایل کوک و یون اسلاید3) و دوییدم پایین تا چیزی بکوفم که یهو جونگکوک رو جلوم دیدم و افتادم بغلش خندش گرف و گفت داشتی فرار میکردی؟
+نخیرم داشتم میرفتم چیزی بکوفم
-وااا خرس گنده الان یادت میوفته چیزی بخوری؟
+جونگکوکککککککک (با لحنی آروم و کشیده ولی عصبی)رو مخم نرووو هاااا
-باشه بابا تو اشپزخونه فک کنم چیکن هس کم بخور تولدت همچی هس تو نخوری اون همه چیز میز تموم نمیشن ک
+خوبه ک میدونییی
زود رفتم دو تیکه خوردم و رفتم بیرون که دیدم...
۲۴.۷k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.