جنون ارواح پارت 1
( صبرم ته کشید واسه همین زودتر گذاشتم )
کوک - رائون +
کوک ویو
امروز قرار بود با رائون بریم پارک بگردیم
- چاگیااا حاضری ؟
+ آره الان میام
یکم بعد رائون اومد پایین
- خیلی خوشگل شدی بیبی
+ همچنین
پیاده رفتیم به سمت پارک
بعد پنج دقیقه رسیدیم
+ عزیزم
- جون دلم
+ دلم برای دوران نامزدی مون تنگ شده
- الان مگه بده ؟
+ نه ، ولی خب نامزدی یه چیز دیگه ست
- اره خب ، منم اون دوره رو دوست داشتم
+ میخوام دوباره اوپا صدات کنم
- ( لبخند خرگوشی ) اگه بخوای میتونی
+ واقعا ؟ " با ذوق "
- اره
+ اوپاااا
- 😀😀
+ اوپا
- جاان
+ میشه تابم بدی ؟
- چرا نشه ، بشین
رائون نشست روی تاب و منم سعی میکردم خیلی بلند هلش بدم
+ یااا اوپاا آرووم
- نه دیگههه
+ خب بسه دیگه هل نده میوفتما
- اوکی ، هر موقع آروم شد بگو دوباره هلت بدم
+ اوکییی
رفتم روی یه نیمکت پشت سرش و بهش نگاه کردم
خیلی خوشحالم که رائون توی زندگیمه
غرق نگاه کردن به رائون بودم که صدای پیامک گوشیم من رو به خودم آورد
ولی با دیدن پیام لبخندم خشک شد
پیام : ببین مرتیکه اگه زنت رو طلاق ندی میکشمش
تعجب کردم و همچنین ترسیدم
کوک : تو کی هستی ؟
پیام : لازم نیست بدونی
فکر کردم بهتره اهمیت ندم
احتمالا از همین پیامای سر کاریه
+ جونگ کوکااا خسته شدمم
- بریم ؟
+ اوهوم
توی راه مدام به دور و برم نگاه میکردم
خب راستش ترسیده بودم
ولی از طرفی نمیتونستم رائون رو طلاق بدم
چند روزی از این اتفاق گذشت و اتفاقی برای رائون نیوفتاد
دیگه باور کردم که سرکاری بوده
ادمین ویو
کوک فکر میکرد یه پیامک سرکاریه
ولی یه هفته بعد .....
کوک - رائون +
کوک ویو
امروز قرار بود با رائون بریم پارک بگردیم
- چاگیااا حاضری ؟
+ آره الان میام
یکم بعد رائون اومد پایین
- خیلی خوشگل شدی بیبی
+ همچنین
پیاده رفتیم به سمت پارک
بعد پنج دقیقه رسیدیم
+ عزیزم
- جون دلم
+ دلم برای دوران نامزدی مون تنگ شده
- الان مگه بده ؟
+ نه ، ولی خب نامزدی یه چیز دیگه ست
- اره خب ، منم اون دوره رو دوست داشتم
+ میخوام دوباره اوپا صدات کنم
- ( لبخند خرگوشی ) اگه بخوای میتونی
+ واقعا ؟ " با ذوق "
- اره
+ اوپاااا
- 😀😀
+ اوپا
- جاان
+ میشه تابم بدی ؟
- چرا نشه ، بشین
رائون نشست روی تاب و منم سعی میکردم خیلی بلند هلش بدم
+ یااا اوپاا آرووم
- نه دیگههه
+ خب بسه دیگه هل نده میوفتما
- اوکی ، هر موقع آروم شد بگو دوباره هلت بدم
+ اوکییی
رفتم روی یه نیمکت پشت سرش و بهش نگاه کردم
خیلی خوشحالم که رائون توی زندگیمه
غرق نگاه کردن به رائون بودم که صدای پیامک گوشیم من رو به خودم آورد
ولی با دیدن پیام لبخندم خشک شد
پیام : ببین مرتیکه اگه زنت رو طلاق ندی میکشمش
تعجب کردم و همچنین ترسیدم
کوک : تو کی هستی ؟
پیام : لازم نیست بدونی
فکر کردم بهتره اهمیت ندم
احتمالا از همین پیامای سر کاریه
+ جونگ کوکااا خسته شدمم
- بریم ؟
+ اوهوم
توی راه مدام به دور و برم نگاه میکردم
خب راستش ترسیده بودم
ولی از طرفی نمیتونستم رائون رو طلاق بدم
چند روزی از این اتفاق گذشت و اتفاقی برای رائون نیوفتاد
دیگه باور کردم که سرکاری بوده
ادمین ویو
کوک فکر میکرد یه پیامک سرکاریه
ولی یه هفته بعد .....
۱۳.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.