🌺واقعه فاطيما کشور پرتغال ( FATIMA )🌺
* دايره المعرف بريتانيکا (Britannica) ج 9 ص 115 آن را چنين گزارش کرده است:
« در ماه مي برج پنجم از سال ميلادي (1917) سه کودک از خانواده کشاورز به نام«لوسيالوس سنتوس» ( 1907) و او عموزادهاش به نامهاي «فرانسيسکو» ( 19- 1908) و «جاسينتامارتو» (20 – 1910) در حالي که داشتند از گوسفندان مراقبت ميکردند تصويري ( شبحي يا تمثلي) از يک خانم را ديدند. طبق آنچه که آن خانم وعده کرده بود تمثل در سيزدهم هر ماه تا اکتبر آن سال به استثناي ماه اگست تکرار ميشد. در ماه اگست اين بچهها به چراگاه و الينوس ( در نزديکي الجسترال قريهاي که محل تولدشان بود) رفته بودند که در آن جا آنها تمثل آن خانم را در نوزدهم اگست ديدند.
خبرهاي منتشره طبيعتاً شوق و رغبت عدهاي را برانگيخت و در سيزدهم اکتبر جمع وسيعي – که تعداد آنها تخمين به هفتاد هزار نفر ميرسيد) در قريه فاطمه گرد هم آمدند . اين خانم طبق اخبار نقل شده خودرا به اين بچهها به عنوان «بانوي تسبيح» (Lady of the rosary ) نمايان کرد و تقاضا نمود که براي وي معبدي در آن مکان بسازند. بلافاصله پس از اين اتفاق يک پديده خورشيدي رخ ميدهد که اين اتفاق توسط عده زيادي که در آن قريه حضور داشتند گزارش ميشود يکي از آنها استاد دانشگاه کويمبرا آقاي Garrett.A بود: « خورشيد که در پس ابر پنهان بود لحظاتي قبل از اين اتفاق ابر ضخيم را دريده و با قدرت و روشنايي تابيدن گرفت. خورشيد يک چرخه سوخته به نظر ميرسيد اين قرص نور در گرد خودش ميچرخيد و با سرعت هم چرخيد. سپس خورشيد گنبد آسماني خود را رها کرده و در حالي که سرعت و تندي قبلي خود را داشت به سمت زمين نزديک شد. چهره خورشيد بسان خون رنگ مينمود و هيبت آن توده آتشين کره زمين به سقوط و نابودي تهديد مينمود».
بطورى كه مردم احساس كردند هر لحظه می رود كه خورشيد بر آنان فرود آيد، پس از اين واقعه خورشيد به جاى اول خود بازگشت، و به همان درخشش معمول و زيباى خود ادامه داد. اولين عكس از اين واقعه، در روزنامه ليسبون در 5 اكتبر همان سال منتشر شد.
« در ماه مي برج پنجم از سال ميلادي (1917) سه کودک از خانواده کشاورز به نام«لوسيالوس سنتوس» ( 1907) و او عموزادهاش به نامهاي «فرانسيسکو» ( 19- 1908) و «جاسينتامارتو» (20 – 1910) در حالي که داشتند از گوسفندان مراقبت ميکردند تصويري ( شبحي يا تمثلي) از يک خانم را ديدند. طبق آنچه که آن خانم وعده کرده بود تمثل در سيزدهم هر ماه تا اکتبر آن سال به استثناي ماه اگست تکرار ميشد. در ماه اگست اين بچهها به چراگاه و الينوس ( در نزديکي الجسترال قريهاي که محل تولدشان بود) رفته بودند که در آن جا آنها تمثل آن خانم را در نوزدهم اگست ديدند.
خبرهاي منتشره طبيعتاً شوق و رغبت عدهاي را برانگيخت و در سيزدهم اکتبر جمع وسيعي – که تعداد آنها تخمين به هفتاد هزار نفر ميرسيد) در قريه فاطمه گرد هم آمدند . اين خانم طبق اخبار نقل شده خودرا به اين بچهها به عنوان «بانوي تسبيح» (Lady of the rosary ) نمايان کرد و تقاضا نمود که براي وي معبدي در آن مکان بسازند. بلافاصله پس از اين اتفاق يک پديده خورشيدي رخ ميدهد که اين اتفاق توسط عده زيادي که در آن قريه حضور داشتند گزارش ميشود يکي از آنها استاد دانشگاه کويمبرا آقاي Garrett.A بود: « خورشيد که در پس ابر پنهان بود لحظاتي قبل از اين اتفاق ابر ضخيم را دريده و با قدرت و روشنايي تابيدن گرفت. خورشيد يک چرخه سوخته به نظر ميرسيد اين قرص نور در گرد خودش ميچرخيد و با سرعت هم چرخيد. سپس خورشيد گنبد آسماني خود را رها کرده و در حالي که سرعت و تندي قبلي خود را داشت به سمت زمين نزديک شد. چهره خورشيد بسان خون رنگ مينمود و هيبت آن توده آتشين کره زمين به سقوط و نابودي تهديد مينمود».
بطورى كه مردم احساس كردند هر لحظه می رود كه خورشيد بر آنان فرود آيد، پس از اين واقعه خورشيد به جاى اول خود بازگشت، و به همان درخشش معمول و زيباى خود ادامه داد. اولين عكس از اين واقعه، در روزنامه ليسبون در 5 اكتبر همان سال منتشر شد.
۱.۸k
۰۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.