دختر خوانده ی هیولا پارت سی
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت سی•••
"نویسنده"
جیغ خفه ای میکشم و طوری از خواب میپرم که پرت میشم! روی زمین نفس نفس میزنم و از ترس بدنم میلرزه.
- یه.. کابوس قدیمی.. خیلی وحشتناکه..
بعد از اینکه اروم شدم، بلند میشم و با قیافه ای ترکیده میرم سمت اشپزخونه و یه لیوان آب سر میکشم.. ناگهان متوجه میشم.....
به دستام نگاه میکنم..
- چ.چی؟
سرمو بالا میگیرم و تو اینه ی روبروم خیره میشم. از دیدن فردی که تو اینه بود سکته ناقص میکنم.
- چییییی؟ امکان ندارهههههه!!
غیر ممکنهه! آریاناااا؟؟
- ولی اون شخصیت قرار بود جونشو از دست بده!
بدو بدو میرمو خودمو تو اینه بر انداز میکنم. قیافه ام همونی بود که سر نوشتن داستان تو ذهنم بود. موهای بلند بلوند.. چشمای آبی ای که زیرش از گریه گود افتاده بود و سیاه شده بود.
- نچ! تو خوابی! الان یکی میزنمت بیدار شی!
بعد یه سیلی محکم میزنم تو صورت خودم.
باورم نشده بود. صورتم از درد سوخت!
- این چه کابوسیهههههه! من تو جسم یه مرده تناسخ کردددممم!!؟
•••پارت سی•••
"نویسنده"
جیغ خفه ای میکشم و طوری از خواب میپرم که پرت میشم! روی زمین نفس نفس میزنم و از ترس بدنم میلرزه.
- یه.. کابوس قدیمی.. خیلی وحشتناکه..
بعد از اینکه اروم شدم، بلند میشم و با قیافه ای ترکیده میرم سمت اشپزخونه و یه لیوان آب سر میکشم.. ناگهان متوجه میشم.....
به دستام نگاه میکنم..
- چ.چی؟
سرمو بالا میگیرم و تو اینه ی روبروم خیره میشم. از دیدن فردی که تو اینه بود سکته ناقص میکنم.
- چییییی؟ امکان ندارهههههه!!
غیر ممکنهه! آریاناااا؟؟
- ولی اون شخصیت قرار بود جونشو از دست بده!
بدو بدو میرمو خودمو تو اینه بر انداز میکنم. قیافه ام همونی بود که سر نوشتن داستان تو ذهنم بود. موهای بلند بلوند.. چشمای آبی ای که زیرش از گریه گود افتاده بود و سیاه شده بود.
- نچ! تو خوابی! الان یکی میزنمت بیدار شی!
بعد یه سیلی محکم میزنم تو صورت خودم.
باورم نشده بود. صورتم از درد سوخت!
- این چه کابوسیهههههه! من تو جسم یه مرده تناسخ کردددممم!!؟
۲.۵k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.