برادران من پارت ۱
شب شده بو امشب قرار بود من شام بپزم بعد چند دیگه یکی بهم زنگ زد و گفت اگه میخوای دوباره برادراتو ببینی بیا به این آدرسی که فرستادم.
بهش گفتم اشتباه شده من برادری ندارم بهم گفت میدم خودت با برادرات صحبت کنی
کوکو لطفا بیا اینجا من جا زده بودم که یعنی چی من که برادر نداشتم یه لحظه یاد حرف مادرم افتادم که بهم گفت تو دوتا برادر داری مجبور شدم برم ببینم برادرای من کین بعد چندین ساعت رسیدم به جایی که گفته بود یه خونه کلنگی بود.
بهش گفتم اشتباه شده من برادری ندارم بهم گفت میدم خودت با برادرات صحبت کنی
کوکو لطفا بیا اینجا من جا زده بودم که یعنی چی من که برادر نداشتم یه لحظه یاد حرف مادرم افتادم که بهم گفت تو دوتا برادر داری مجبور شدم برم ببینم برادرای من کین بعد چندین ساعت رسیدم به جایی که گفته بود یه خونه کلنگی بود.
۳.۱k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.