فیک هرمِس " پارت ۱۱ "
مارلی : وقتی گفتم میخوام باهاش کات کنم واکنش خوبی نشون نداد و تهدیدم کرد .. تهدید هاش رو جدی نگرفتم تا اینکه بعد از تهدید های مکرر با دوستهاش بهم تجاوز کرد .
هم زمان که اشک میریخت ادامه داد : اون شب از حال رفتم و تا یک ماه تحت نظر روانپزشک بودم .
حالم خیلی بهتر شده بود تا اینکه پیام های تهدید آمیز به گوشیم ارسال کرد .
هوسوک : تو اون پیام ها چی گفته بود ؟
مارلی نفس عمیقی کشید و با آستین لباسش اشک هاش رو پاک کرد .
مارلی : بهم گفت که هرماه باید یه مقدار پول به حساب بانکیش بریزم اگرنه زندگیم رو تبدیل به جهنم میکنه . هرماه یه مقدار پول از حساب پدرم به حسابش واریز میکردم .. چیزی نزدیک به هزار دلار .. اما چند روز پیش بهم گفت دو میلیون دلار میخواد . مبلغش خیلی زیاده اگر از حساب پدرم این مقدار پول برداشت کنم قطعا متوجه میشه ..
هوسوک : اون عوضی .. دو میلیون دلار میخواد ؟
---
ماشین رو داخل پارکینگ پارک کرد و به مارلی خیره شد که خوابش برده بود .
موهای مارلی رو از روی صورتش کنار زد و با لبخند به تک تک اجزای صورت مارلی نگاه کرد .
«اون .. خیلی زیباست»
زیرلبی این جمله رو زمزمه کرد و از ماشین پیاده شد .
در سمت صندلی شاگرد رو باز کرد و وقتی خم شد ، سر مارلی رو به سمت شونه هاش هدایت کرد . مارلی رو مثل یک بچه روی دستهاش بلند کرد و وقتی به عمارت رسید با حرکت چشمهاش به خدمتکار فهموند که باید در رو باز کنه .
خدمتکار در رو باز کرد که هوسوک با عمارت تاریک مواجه شد . به آرومی پله های شیشه ای رو بالا رفت و به در نیمه باز اتاق مارلی نگاهی انداخت .
با زانوش در رو باز کرد و وقتی وارد اتاق شد پسری رو با موهای نارنجی دید که مشغول خوندن یه دفترچه بود .
با دیدن هوسوک دفترچه رو پشتش قایم کرد .
هوسوک مارلی رو روی تختش گذاشت و قدم های بلندش جلوی پاهای پسر متوقف شد .
هوسوک : داشتی چیکار میکردی ؟
جید نگاهی به سرتاپای هوسوک انداخت و گفت : به تو چه ؟
هوسوک : داد نزن و فقط جواب سوالم رو بده .. تو چه کسی هستی و اینجا چه غلطی میکنی ؟
جید با پوزخند گفت : دوست پسر مارلی هستم .. نوه ی رئیس جمهور کرواسی . و میدونم که بخاطر حرفهایی که بهم زدی ناراحتی و میخوای معذرت خواهی کنی .. من خیلی آدم بخشنده ای هستم .
هوسوک با نگاهی سرد به جید خیره شده بود .
جید دستهاش رو جلوی صورت هوسوک گرفت .
جید : از بوسیدن دستهام شروع کن .. بعدش به این فکر میکنم که ببینم آیا میتونم یه چشم بادومی گستاخ رو ببخشم یا نه ..
هوسوک سرش رو پایین برد و لبهاش رو روی دستهای جید گذاشت .
جید به این فکر کرد که چه خوب میتونه بخاطر مقامش دیگران رو رام خودش بکنه .
با فرود اومدن دندون های هوسوک جیغی زد که هوسوک دستهاش رو روی دهن پسرک گذاشت و محکم تر دستهای پسر رو گاز گرفت .
سرش رو بالا گرفت و به جید خیره شد که از درد قرمز شده بود .
خون مرده ها و پوست آسیب دیده جید به وضوح روی دستهای سفیدش دیده میشد .
هوسوک : چطور بود سرورم ؟ بوسه خوبی بود ؟
جید خواست داد بزنه که هوسوک دوباره دستش رو روی دهن جید گذاشت .
هوسوک : اگر یکبار دیگه داد بزنی دیگه گازت نمیگیرم رفیق کوچولو .. به جاش سرت رو از بدنت جدا میکنم.. طوری که دقیقا قبل اینکه به خودت اجازه جیغ زدن بدی میمیری . حالا برو گمشو بیرون .
جید با عصبانیت دفتر رو روی میز کوبید و از اتاق خارج شد .
به سمت مارلی برگشت و لحاف سفید رو تا روی سینه های مارلی کشید و بعد از چک کردن ضربان قلب مارلی از اتاق خارج شد .
«چرا انقدر به این دختر اهمیت میدم ؟ چرا ... چرا حس میکنم تکه ای از وجودمه ؟»
هم زمان که اشک میریخت ادامه داد : اون شب از حال رفتم و تا یک ماه تحت نظر روانپزشک بودم .
حالم خیلی بهتر شده بود تا اینکه پیام های تهدید آمیز به گوشیم ارسال کرد .
هوسوک : تو اون پیام ها چی گفته بود ؟
مارلی نفس عمیقی کشید و با آستین لباسش اشک هاش رو پاک کرد .
مارلی : بهم گفت که هرماه باید یه مقدار پول به حساب بانکیش بریزم اگرنه زندگیم رو تبدیل به جهنم میکنه . هرماه یه مقدار پول از حساب پدرم به حسابش واریز میکردم .. چیزی نزدیک به هزار دلار .. اما چند روز پیش بهم گفت دو میلیون دلار میخواد . مبلغش خیلی زیاده اگر از حساب پدرم این مقدار پول برداشت کنم قطعا متوجه میشه ..
هوسوک : اون عوضی .. دو میلیون دلار میخواد ؟
---
ماشین رو داخل پارکینگ پارک کرد و به مارلی خیره شد که خوابش برده بود .
موهای مارلی رو از روی صورتش کنار زد و با لبخند به تک تک اجزای صورت مارلی نگاه کرد .
«اون .. خیلی زیباست»
زیرلبی این جمله رو زمزمه کرد و از ماشین پیاده شد .
در سمت صندلی شاگرد رو باز کرد و وقتی خم شد ، سر مارلی رو به سمت شونه هاش هدایت کرد . مارلی رو مثل یک بچه روی دستهاش بلند کرد و وقتی به عمارت رسید با حرکت چشمهاش به خدمتکار فهموند که باید در رو باز کنه .
خدمتکار در رو باز کرد که هوسوک با عمارت تاریک مواجه شد . به آرومی پله های شیشه ای رو بالا رفت و به در نیمه باز اتاق مارلی نگاهی انداخت .
با زانوش در رو باز کرد و وقتی وارد اتاق شد پسری رو با موهای نارنجی دید که مشغول خوندن یه دفترچه بود .
با دیدن هوسوک دفترچه رو پشتش قایم کرد .
هوسوک مارلی رو روی تختش گذاشت و قدم های بلندش جلوی پاهای پسر متوقف شد .
هوسوک : داشتی چیکار میکردی ؟
جید نگاهی به سرتاپای هوسوک انداخت و گفت : به تو چه ؟
هوسوک : داد نزن و فقط جواب سوالم رو بده .. تو چه کسی هستی و اینجا چه غلطی میکنی ؟
جید با پوزخند گفت : دوست پسر مارلی هستم .. نوه ی رئیس جمهور کرواسی . و میدونم که بخاطر حرفهایی که بهم زدی ناراحتی و میخوای معذرت خواهی کنی .. من خیلی آدم بخشنده ای هستم .
هوسوک با نگاهی سرد به جید خیره شده بود .
جید دستهاش رو جلوی صورت هوسوک گرفت .
جید : از بوسیدن دستهام شروع کن .. بعدش به این فکر میکنم که ببینم آیا میتونم یه چشم بادومی گستاخ رو ببخشم یا نه ..
هوسوک سرش رو پایین برد و لبهاش رو روی دستهای جید گذاشت .
جید به این فکر کرد که چه خوب میتونه بخاطر مقامش دیگران رو رام خودش بکنه .
با فرود اومدن دندون های هوسوک جیغی زد که هوسوک دستهاش رو روی دهن پسرک گذاشت و محکم تر دستهای پسر رو گاز گرفت .
سرش رو بالا گرفت و به جید خیره شد که از درد قرمز شده بود .
خون مرده ها و پوست آسیب دیده جید به وضوح روی دستهای سفیدش دیده میشد .
هوسوک : چطور بود سرورم ؟ بوسه خوبی بود ؟
جید خواست داد بزنه که هوسوک دوباره دستش رو روی دهن جید گذاشت .
هوسوک : اگر یکبار دیگه داد بزنی دیگه گازت نمیگیرم رفیق کوچولو .. به جاش سرت رو از بدنت جدا میکنم.. طوری که دقیقا قبل اینکه به خودت اجازه جیغ زدن بدی میمیری . حالا برو گمشو بیرون .
جید با عصبانیت دفتر رو روی میز کوبید و از اتاق خارج شد .
به سمت مارلی برگشت و لحاف سفید رو تا روی سینه های مارلی کشید و بعد از چک کردن ضربان قلب مارلی از اتاق خارج شد .
«چرا انقدر به این دختر اهمیت میدم ؟ چرا ... چرا حس میکنم تکه ای از وجودمه ؟»
۱۵۸.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۰