𝑪𝒊𝒈𝒂𝒓𝒆𝒕𝒕𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒐𝒗𝒆

𝑪𝒊𝒈𝒂𝒓𝒆𝒕𝒕𝒆 𝒐𝒇 𝒍𝒐𝒗𝒆
𝕻𝖆𝖗𝖙_۱

سلام من کیم ا/ت هستم.10سالمه. من زندگی فقیرانه ای دارم اما بازم زندگیم رو دوست دارم. امروز صبح ساعت 7 مامانم بیدارم کرد رفتم مدرسه.
انقدر خوابم میومد که سر کلاس خوابم برد. که یهو با صدای معلم بیدار شدم. منو از کلاس انداخت بیرون. رفتم تو سالن نشستم، که یهو ی پسر جذاب هم امد بیرون. امد کنارم نشست. که یهو زانو هاشو بغل کرد شروع کرد به گریه کردن. دلم براش سوخت که متوجه برگه داخل دستش شدم.
ا/ت: سلام. حالت خوبه؟
........: آ، آ، آره.(گریه)
ا/ت: مطمئنی؟
........: ولم کن. هق.. هق.
ا/ت: چی شده؟(ناراحت)
.....: معلم..هق.. بخاطر..هق..هق اینکه نمره بدی..هق.. گرفتم انداختم..هق..هق بیرون.
ا/ت: اشکالی نداره. چرا گریه میکنی؟
.......: اخه.....
ا/ت: اخه ماخه نداریم، گریه نکن(سرش رو نوازش کرد)
ا/ت: اسمت چیه؟
......: ج.. ج.. جنگکوک.
ا/ت: منم اسمم ا/ته.
ا/ت: خوب ج.. ام. ی بار دیگه بگو. اخه اسمت سخته.
جنگکوک: اشکال ندارره. بگو کوک (خنده)
ا/ت: خوب میای باهم دوست بشیم؟
کوک: اهوم.
ا/ت: خوب پاشو بریم تو حیاط بازی کنیم حوصلم سر رفته.
کوک: ب. باشه.