Miracle part 8
می جو همونطور که روی گونه می یونگ چسب زخم میزد گریه می کرد
می یونگ : گریه نکن
می جو بی صدا اشک میریخت که می یونگ عصبی شد و بلند داد زد
می یونگ : یاححح مگه نمیگم گریه نکن
که می جو از داد می یونگ ترسید و خیلی مظلوم گفت
می جو : ببخشید
می یونگ : همش داری گریه میکنی…با گریه هات اعصابم رو خورد میکنی
می جو : خب چیکار کنم ؟!...همش تقصیر منه…اگر من…
می یونگ : باشه باشه فهمیدم تقصیر تویه از صبح صد بار اینو گفتی…به جای این حرف ها بلند شو و کمکم کن تا راه برم…
…..
تهیونگ تقه ای به در زد ولی چون صدایی نشنید وارد اتاق شد که مین هی رو دید که سرش رو روی میز گذاشته بود و خوابیده بود
تهیونگ : نگاش کن توروخدا…سرکار می خوابه…نچ نچ
تهیونگ نزدیک مین هی شد و به صورت مین هی خیره شد
تهیونگ : وقتی خوابه مثل فرشته ها میمونه ولی وقتی بیدار میشه وحشی میشه
تهیونگ خنده ای از حرف خودش کرد…باد موهای مین هی رو تکون میداد و باعث میشد توی خواب اذیت بشه…تهیونگ رو دو زانو نشست و صورتش رو به مین هی نزدیک کرد و با دستش موهاش رو داد پشت گوشش…محو زیبایی مین هی شده بود…که یک دفعه مین هی چشماش رو باز کرد و با چشمای گرد شده به تهیونگی که توی چند سانتی صورتش ایستاده بود خیره شد…مین هی سریع به خودش اومد و سرش رو بلند کرد که سرش محکم به سر تهیونگ خورد
تهیونگ : آخخخ چیکار می کنی ؟!
مین هی : خودت چیکار میکنی ؟!...برای چی انقدر نزدیکم شده بودی ؟!
تهیونگ هول شده بود و نمیدونست چی بگه
تهیونگ : اصلا کار درستی نیست توی محل کارتون می خوابید خانم کانگ…دیگه تکرار نشه
تهیونگ سریع حرفش رو گفت و از اتاق خارج شد
مین هی : منحرف بود دیوونه هم شد
…..
زمان کاری مین هی تموم شده بود پس کیفش رو برداشت و از اتاق خارج شد…داشت از کمپانی خارج میشد که دامنش به لبه میز گیر کرد و پاره شد…با دستش دامنش رو گرفت و کلافه گفت
مین هی : اوفففف حالا چیکار کنم…اینجوری که نمی تونم برم خونه
تهیونگ : خانم کانگ
مین هی : عالی شد فقط تو رو کم داشتم
تهیونگ : اتفاقی افتاده ؟!
مین هی : نه…میتونید برید…خداحافظ
تهیونگ متوجه دامن مین هی شد و گفت
تهیونگ : دامنت پاره شده ؟!
مین هی : آره مثلا میخوای چیکار کنی ؟!...برو تورو خدا حوصله تو یکی رو هم ندارم
تهیونگ بدون حرفی سویشرتش رو از تنش در اورد و دور کمر مین هی بست
مین هی : یاححح داری چیکار میکنی ؟!
تهیونگ بدون توجه به سوال مین هی گفت
تهیونگ : داری میری خونه مواظب باش
و رفت
مین هی : وا این چش شده ؟!
اسلاید دو : استایل مین هی
به دلیل اینکه برای سنتون مناسب نبود قسمت یونا رو سانسور کردم🗿
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
می یونگ : گریه نکن
می جو بی صدا اشک میریخت که می یونگ عصبی شد و بلند داد زد
می یونگ : یاححح مگه نمیگم گریه نکن
که می جو از داد می یونگ ترسید و خیلی مظلوم گفت
می جو : ببخشید
می یونگ : همش داری گریه میکنی…با گریه هات اعصابم رو خورد میکنی
می جو : خب چیکار کنم ؟!...همش تقصیر منه…اگر من…
می یونگ : باشه باشه فهمیدم تقصیر تویه از صبح صد بار اینو گفتی…به جای این حرف ها بلند شو و کمکم کن تا راه برم…
…..
تهیونگ تقه ای به در زد ولی چون صدایی نشنید وارد اتاق شد که مین هی رو دید که سرش رو روی میز گذاشته بود و خوابیده بود
تهیونگ : نگاش کن توروخدا…سرکار می خوابه…نچ نچ
تهیونگ نزدیک مین هی شد و به صورت مین هی خیره شد
تهیونگ : وقتی خوابه مثل فرشته ها میمونه ولی وقتی بیدار میشه وحشی میشه
تهیونگ خنده ای از حرف خودش کرد…باد موهای مین هی رو تکون میداد و باعث میشد توی خواب اذیت بشه…تهیونگ رو دو زانو نشست و صورتش رو به مین هی نزدیک کرد و با دستش موهاش رو داد پشت گوشش…محو زیبایی مین هی شده بود…که یک دفعه مین هی چشماش رو باز کرد و با چشمای گرد شده به تهیونگی که توی چند سانتی صورتش ایستاده بود خیره شد…مین هی سریع به خودش اومد و سرش رو بلند کرد که سرش محکم به سر تهیونگ خورد
تهیونگ : آخخخ چیکار می کنی ؟!
مین هی : خودت چیکار میکنی ؟!...برای چی انقدر نزدیکم شده بودی ؟!
تهیونگ هول شده بود و نمیدونست چی بگه
تهیونگ : اصلا کار درستی نیست توی محل کارتون می خوابید خانم کانگ…دیگه تکرار نشه
تهیونگ سریع حرفش رو گفت و از اتاق خارج شد
مین هی : منحرف بود دیوونه هم شد
…..
زمان کاری مین هی تموم شده بود پس کیفش رو برداشت و از اتاق خارج شد…داشت از کمپانی خارج میشد که دامنش به لبه میز گیر کرد و پاره شد…با دستش دامنش رو گرفت و کلافه گفت
مین هی : اوفففف حالا چیکار کنم…اینجوری که نمی تونم برم خونه
تهیونگ : خانم کانگ
مین هی : عالی شد فقط تو رو کم داشتم
تهیونگ : اتفاقی افتاده ؟!
مین هی : نه…میتونید برید…خداحافظ
تهیونگ متوجه دامن مین هی شد و گفت
تهیونگ : دامنت پاره شده ؟!
مین هی : آره مثلا میخوای چیکار کنی ؟!...برو تورو خدا حوصله تو یکی رو هم ندارم
تهیونگ بدون حرفی سویشرتش رو از تنش در اورد و دور کمر مین هی بست
مین هی : یاححح داری چیکار میکنی ؟!
تهیونگ بدون توجه به سوال مین هی گفت
تهیونگ : داری میری خونه مواظب باش
و رفت
مین هی : وا این چش شده ؟!
اسلاید دو : استایل مین هی
به دلیل اینکه برای سنتون مناسب نبود قسمت یونا رو سانسور کردم🗿
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
۳۸.۶k
۰۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.