بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت دوم :
یا کودکان را در حیات مدرسه، در کوچه و یا دور هم جمع میکردند تا یک بازی اجتماعی کنند و تعامل و تعاون با یک دیگر را بیاموزند: عمو زنجیرباف! ب..له. زنجیر منو بافتی، پشت کوه انداختی(؟!)، بابات اومده؛ چیچی آورده؟ نخود و کشمیش؛ بخور و بیا، با صدای چی؟ با صدای خر، گاو، گوسفند و ...!
امروزه اگر به کتابهای داستان کودکان مراجعه کنید، مشاهده خواهید کرد که حدود 50% آنان ترجمه است و اصلاً با ساختار فکری، فرهنگی، ملی، دینی و خانوادگی کودک ما سازگاری ندارد، بخش بسیاری از کتب دینی مثل قصص انبیاء با زشتترین نقاشیها، بدترین تصورات را القا میکنند و شاید یک عده سادهاندیش و کوتاهبین، برای راحتی خیال و فرار از مسئولیتِ تفکر، بصیرت و عمل، توجیه کنند که ای بابا، همه اینها اتفاقی است، چنان چه وقتی به پیام های مستقیم و غیر مستقیم منحرف کننده فیلمها، سریالها و نحوه گزینش و اهدای جوایز انتقاد میشود، همین توجیه را میآورند. اما واقع مطلب این است که در عرصه فرهنگ و فرهنگ سازی و نیز تعلیم و تربیت و هم چنین آموزش و پرورش و حتی گزینش موضوع درسی و تحمیل چگونگی فراگیری، امتحان و قبولی در سطوح عالی دانشگاهی، هیچ چیزی اتفاقی نمی باشد.
بابا آب داد نیز از همین مقوله است. کودک باید نقش پدر را با دادن نان و آب بفهمد و یاد بگیرد، نه با مقام و جایگاهی که در بیان وحی و آموزههای نورانی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) معرفی شده است. و بر این اساس چنین تصور کند که اگر نتوانست نان و آب کافی برساند، پس اصلاً بابا نیست. چنان چه در اغلب فیلمها و سریالهای ما نیز همیشه بابا مقصر و مضر به اعضای خانواده است و مقصر همه کجرویها و بدبختیهای جوانان، همان بابا است.
باید به ذهن کودک به صورت مستقیم و غیر مستقیم القا شود که بابا نان و آب میدهد و مفاهیمی چون آشنایی با رزاقیّت و ربوبیّت خدا برای او ناآشنا بماند. کودک باید از همان ابتدا یاد بگیرد که زیربنا، اصل، مبدأ و نهایت، در نان و آب است. نه در معرفت، اخلاق، تقوا، فهم، شعور، اسلام و معاد.(پایان)
پاسخ قسمت دوم :
یا کودکان را در حیات مدرسه، در کوچه و یا دور هم جمع میکردند تا یک بازی اجتماعی کنند و تعامل و تعاون با یک دیگر را بیاموزند: عمو زنجیرباف! ب..له. زنجیر منو بافتی، پشت کوه انداختی(؟!)، بابات اومده؛ چیچی آورده؟ نخود و کشمیش؛ بخور و بیا، با صدای چی؟ با صدای خر، گاو، گوسفند و ...!
امروزه اگر به کتابهای داستان کودکان مراجعه کنید، مشاهده خواهید کرد که حدود 50% آنان ترجمه است و اصلاً با ساختار فکری، فرهنگی، ملی، دینی و خانوادگی کودک ما سازگاری ندارد، بخش بسیاری از کتب دینی مثل قصص انبیاء با زشتترین نقاشیها، بدترین تصورات را القا میکنند و شاید یک عده سادهاندیش و کوتاهبین، برای راحتی خیال و فرار از مسئولیتِ تفکر، بصیرت و عمل، توجیه کنند که ای بابا، همه اینها اتفاقی است، چنان چه وقتی به پیام های مستقیم و غیر مستقیم منحرف کننده فیلمها، سریالها و نحوه گزینش و اهدای جوایز انتقاد میشود، همین توجیه را میآورند. اما واقع مطلب این است که در عرصه فرهنگ و فرهنگ سازی و نیز تعلیم و تربیت و هم چنین آموزش و پرورش و حتی گزینش موضوع درسی و تحمیل چگونگی فراگیری، امتحان و قبولی در سطوح عالی دانشگاهی، هیچ چیزی اتفاقی نمی باشد.
بابا آب داد نیز از همین مقوله است. کودک باید نقش پدر را با دادن نان و آب بفهمد و یاد بگیرد، نه با مقام و جایگاهی که در بیان وحی و آموزههای نورانی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) معرفی شده است. و بر این اساس چنین تصور کند که اگر نتوانست نان و آب کافی برساند، پس اصلاً بابا نیست. چنان چه در اغلب فیلمها و سریالهای ما نیز همیشه بابا مقصر و مضر به اعضای خانواده است و مقصر همه کجرویها و بدبختیهای جوانان، همان بابا است.
باید به ذهن کودک به صورت مستقیم و غیر مستقیم القا شود که بابا نان و آب میدهد و مفاهیمی چون آشنایی با رزاقیّت و ربوبیّت خدا برای او ناآشنا بماند. کودک باید از همان ابتدا یاد بگیرد که زیربنا، اصل، مبدأ و نهایت، در نان و آب است. نه در معرفت، اخلاق، تقوا، فهم، شعور، اسلام و معاد.(پایان)
۶۴۳
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.