آیدل شاهکار «تکپارتی در مورد ات»✨🦕🌸
سلام من سوریون هستم ۲۱ سالمه توی یه غذا خوری کوچیک کارمیکنم من به همراه برادر و پدر م زندگی میکنم مادرم هم موقع به دنیا اومدن برادرم مرد برادرم ۱۱ سالشه من با کار کردم پول دانشگاه خودم و مدرسه برادرم رو میدم ) سوهو: سوریون زود باش برو پیش رئیس صدات میکنه از دستت هم اصبانیه سوریون: حق داره عصبانی باشه چون من زدم چند تا از مشتری ها رو شط و پل مردم باشه من رفتم رئیس: به به خانم عراضل عوباش ما چه خبر اخیرا زیاد ازت شکایت میکنن ازت دلیل میخوام که کارتو توضیح بدی زود سوریون: رئیس میخواست بهم دست درازی کنه رئیس: هههه چی دست درازی؟ اونم به تو؟ حالت خوبه ؟ نه قیافه داری نه ادب به چیه تو باید دست درازی کنه الان روی من شکایت کردن ببد بخت من دلم به حال تو سوخت اینجا استخدامت کردم الان تو اینجوری جوابمو میدی؟ تو اخراجی گمشو برو از اینجا سوریون: کار اشتباهی کردی یه روزی به پام بیفتی رئیس : به پای تو؟ برو بریونننن سوریون: بای بای مای ب.چ باس رئیس: حرف دهنتو بفهم ( ساعت ها تو خیابون گشتم ساعت ۱۱و نیم بود رسیدم خونه دیدم که همه خوابن گشنم بود با اینکه میدونستم چیزی تو یخچال نیست و لی بازم یخچال رو باز کردم ولی این بار شکه شدم چون که یخچال پر وسایل بود اونم گرون قیمت به نامه روی میز نگاه کردم نامه برادرم بود گفته بود که: خواهر عزیزم یه خبر خوب من امروز جایزه ی خوش صداترین بچه رو تو مدرسمون گرفتم به جای جایزه ازشون پول خواستم و بعد برای خونه وسایل خریدم خواهری نمیخواد خیلی کارکنی چون به اندازه ۴ ترم دانشگاهت پول داریم نگران نباش ) سوریون: اشک از چشمام سرازیر شد و بعد یهو دیدمچراغا روشن شد
برادر سوریون: تولدت مبارک تولدت مبارک خواهری
پدر: دختدیدمچراغا روشن شد
برادر سوریون: تولدت مبارک تولدت مبارک خواهری
پدر: دختر نازم تولدت مبارکک
سوریون: ممنون پدر جونم مرسی
برادر: خواهری نامه ی منو خوندی؟
سوریون: معلومه که خوندم افرین بهت عزیزم
( بعد از ۵ روز)
گوشی: دین دین دین دین( دین دیری دیدین ماشاالله😂)
سوریون: سوهو تویی؟
سوهو: اره خودمم
سوریون: چه خبر؟
سوهو: یه خبر خیلی خوب
سوریون: واقعا چی؟
سوهو: کار پیدا کردی؟
سوریون: نه پیدا نکردم
سوهو: بس خیلی خوبه ،تو خیلی خوش صدا هستی و خیلی خیلی هم خوشگلی هیکلت هم که توپه برو و ایدل شو
سوریون: چی ایدل؟ کدوم کمپانی ؟
سوهو: کمپانی بیگ هیت عضو هشتم بی تی اس
سوریون: واقعا زده به سرت؟ مگه میشه؟ اصلا کمپانی اجازه نمیده
سوهو: تو کاریت نباشه من یه کاری میکنم شب بیا پیشم
سوریون: باشه ساعت ۶ خوبه؟
سوهو: عالی
( بچه ها سوریون قبول شد وبعد از کاراموزی دبیو کرد و به عنوان عضو هشتم بی تی اس قبول شد )
اخبار: عضو هشتم بی تی اس معرفی شد ایشون پارک سوریون هستن
( بچه ها بعد از دبیو سوریون خیلی هیت از طرف هیتر ها گرفت و این باعث شد روی روحیش تعصیر بزاره و از طرفی اعضا زیاد بهش توجه نمیکردن)
فلش بک به ۴ روز پیش
سوریون: سلام بچه ها خوبید؟ چه خبرا ؟
اعضا: .......
سوریون: اممم خوب چیزه میگم که بریم گیم بازی کنیم؟
کوک: نه ما نمیتونیم بیایم خودت برو بازی کن ما کارهای مهم تری داریم
سوریون:( دیگه خیلی اصبانی شدم ) مگه تلوزیون نگاه کردن کار خیلی مهمی هست؟
شوگا: چرا داد میزنی نمیتونی مثل ادم حرف بزنی؟ باید داد بزنی؟ فکر کردی کی هستی؟
سوریون: ببخشید من من منظوری نداشتم 🥺
جیمین: عیبی نداره خودتو ناراحت نکن خوشگلم
سوریون: خیلی ممنون
( فقط جیمین با سوریون مهربانانه رفتار میکرد)
چیزی نگزشت که سوریون سولو داد که جایزه بهترین سولویست رو گرفت و بعد از اون معروف ترین ادم تو کره شد حتی با بلک پینک اهنگ خوند و معروف ترین دختر شد و بعد اعضا باهاش خیلی خوب شدن
شوگا: میدونی چرا باهات سرد رفتار میکردیم ؟
سوریون: ازتون ممنونم که باهام سرد رفتار کردین که بتونم به خودم تکیه کنم و روی پای خودم بایستم
جیمین: ما خیلی خوشحالیم که تو نستی بفهمی ما خیر تو رو میخوایم
و اینجوری شد که سوریون مشهور ترین دختر دنیا شد و از بلک پینک هم بهتر و معروف تر شد(😐) و چند برند لباس و وسایل ارایشی رو به اسم و شهرت خودش تاسیس کرد ( 😁) و بعد از اون صاحب نصف کره شو و یه کمپانی هم تاسیس کرد برای کسایی که میخواستن ایدل شن و تا اخر عمرش ازدواج نکرد ولی برای خودش یه دختر خونوده از پرورش گاه اورد و اونو بزرگ کرد و برادرش هم در بهترین کالج ها و مدارس درس خوند و معروف ترین جراح کره شد و پدر سوریون هم که مرد(بچه ها موضوع داستان درمورد سوریون بود به خاطر همون اعضا کم حضور داشتن.بچها ببخشید گفتم اینو عاشقی ننویسم)
برادر سوریون: تولدت مبارک تولدت مبارک خواهری
پدر: دختدیدمچراغا روشن شد
برادر سوریون: تولدت مبارک تولدت مبارک خواهری
پدر: دختر نازم تولدت مبارکک
سوریون: ممنون پدر جونم مرسی
برادر: خواهری نامه ی منو خوندی؟
سوریون: معلومه که خوندم افرین بهت عزیزم
( بعد از ۵ روز)
گوشی: دین دین دین دین( دین دیری دیدین ماشاالله😂)
سوریون: سوهو تویی؟
سوهو: اره خودمم
سوریون: چه خبر؟
سوهو: یه خبر خیلی خوب
سوریون: واقعا چی؟
سوهو: کار پیدا کردی؟
سوریون: نه پیدا نکردم
سوهو: بس خیلی خوبه ،تو خیلی خوش صدا هستی و خیلی خیلی هم خوشگلی هیکلت هم که توپه برو و ایدل شو
سوریون: چی ایدل؟ کدوم کمپانی ؟
سوهو: کمپانی بیگ هیت عضو هشتم بی تی اس
سوریون: واقعا زده به سرت؟ مگه میشه؟ اصلا کمپانی اجازه نمیده
سوهو: تو کاریت نباشه من یه کاری میکنم شب بیا پیشم
سوریون: باشه ساعت ۶ خوبه؟
سوهو: عالی
( بچه ها سوریون قبول شد وبعد از کاراموزی دبیو کرد و به عنوان عضو هشتم بی تی اس قبول شد )
اخبار: عضو هشتم بی تی اس معرفی شد ایشون پارک سوریون هستن
( بچه ها بعد از دبیو سوریون خیلی هیت از طرف هیتر ها گرفت و این باعث شد روی روحیش تعصیر بزاره و از طرفی اعضا زیاد بهش توجه نمیکردن)
فلش بک به ۴ روز پیش
سوریون: سلام بچه ها خوبید؟ چه خبرا ؟
اعضا: .......
سوریون: اممم خوب چیزه میگم که بریم گیم بازی کنیم؟
کوک: نه ما نمیتونیم بیایم خودت برو بازی کن ما کارهای مهم تری داریم
سوریون:( دیگه خیلی اصبانی شدم ) مگه تلوزیون نگاه کردن کار خیلی مهمی هست؟
شوگا: چرا داد میزنی نمیتونی مثل ادم حرف بزنی؟ باید داد بزنی؟ فکر کردی کی هستی؟
سوریون: ببخشید من من منظوری نداشتم 🥺
جیمین: عیبی نداره خودتو ناراحت نکن خوشگلم
سوریون: خیلی ممنون
( فقط جیمین با سوریون مهربانانه رفتار میکرد)
چیزی نگزشت که سوریون سولو داد که جایزه بهترین سولویست رو گرفت و بعد از اون معروف ترین ادم تو کره شد حتی با بلک پینک اهنگ خوند و معروف ترین دختر شد و بعد اعضا باهاش خیلی خوب شدن
شوگا: میدونی چرا باهات سرد رفتار میکردیم ؟
سوریون: ازتون ممنونم که باهام سرد رفتار کردین که بتونم به خودم تکیه کنم و روی پای خودم بایستم
جیمین: ما خیلی خوشحالیم که تو نستی بفهمی ما خیر تو رو میخوایم
و اینجوری شد که سوریون مشهور ترین دختر دنیا شد و از بلک پینک هم بهتر و معروف تر شد(😐) و چند برند لباس و وسایل ارایشی رو به اسم و شهرت خودش تاسیس کرد ( 😁) و بعد از اون صاحب نصف کره شو و یه کمپانی هم تاسیس کرد برای کسایی که میخواستن ایدل شن و تا اخر عمرش ازدواج نکرد ولی برای خودش یه دختر خونوده از پرورش گاه اورد و اونو بزرگ کرد و برادرش هم در بهترین کالج ها و مدارس درس خوند و معروف ترین جراح کره شد و پدر سوریون هم که مرد(بچه ها موضوع داستان درمورد سوریون بود به خاطر همون اعضا کم حضور داشتن.بچها ببخشید گفتم اینو عاشقی ننویسم)
۴۱.۴k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.