عشق اجباری🩸🔪
عشق اجباری🩸🔪
P29
کوک.جنی.لیسا: ما هم موافقیم اتاقا طبقه سومن بریم ببینیمیشون
لیساویو: همون داشتیم به طرف اتاقا میرفتیم ک بالاخره رسیدیم تو طبقه سومن یه پذیرایی داشت و ۲ تا اتاق سمت راست و ۲ اتاق سمت چب ک.....
جنی: عاا...عاا.... اینجا خب ۴ تا اتاق میتونیم همون یکی یه اتاق داشته باشیم بدون اینکه پدر بزرگ بفهمه
لیسا:ارعععععع(ذوق)
جونگ کوک: دوست ندارم به زنم زیر ذوقتون ولی اینجا بجز ۲ تا اتاق بقیشون قفله
لیسا: ولی شاید بتونیم منو تهیونگ تو یه اتاق باشیم و جنی تو هم تو یه اتاق و فقد وقتی ک پدربزرگ خاست بیاد منو جنی جا به جا میشیم
جنی: فکر خوبیهههه
تهیونگ: عوم فک نکنم
لیسا: چراااااا اخهههه (ناراحت )
تهیونگ:چون اونجا دوربین وجود داره پدربزرگ فکر همه چیشو کردع
جنی: ریدم بهت (با دوربین)
لیسا: داشتیم همینطور تو پذیرایی وسط اتاقا حرف میزدیم ک پدربزرگ اومد و.....
P29
کوک.جنی.لیسا: ما هم موافقیم اتاقا طبقه سومن بریم ببینیمیشون
لیساویو: همون داشتیم به طرف اتاقا میرفتیم ک بالاخره رسیدیم تو طبقه سومن یه پذیرایی داشت و ۲ تا اتاق سمت راست و ۲ اتاق سمت چب ک.....
جنی: عاا...عاا.... اینجا خب ۴ تا اتاق میتونیم همون یکی یه اتاق داشته باشیم بدون اینکه پدر بزرگ بفهمه
لیسا:ارعععععع(ذوق)
جونگ کوک: دوست ندارم به زنم زیر ذوقتون ولی اینجا بجز ۲ تا اتاق بقیشون قفله
لیسا: ولی شاید بتونیم منو تهیونگ تو یه اتاق باشیم و جنی تو هم تو یه اتاق و فقد وقتی ک پدربزرگ خاست بیاد منو جنی جا به جا میشیم
جنی: فکر خوبیهههه
تهیونگ: عوم فک نکنم
لیسا: چراااااا اخهههه (ناراحت )
تهیونگ:چون اونجا دوربین وجود داره پدربزرگ فکر همه چیشو کردع
جنی: ریدم بهت (با دوربین)
لیسا: داشتیم همینطور تو پذیرایی وسط اتاقا حرف میزدیم ک پدربزرگ اومد و.....
۵.۰k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.