تک پارتی ... وقتی هنوز هم امید داشت و...🐯🍓💞
باز هم بالشتش خیس بود... بخاطر گریه های دیشبش..... هنوز هم چشاش درد میکرد ....
عشقش ..... فرشتش .....یکی یه دونش ...... دیگه امیدی به اون نداشت ..... ولی بخاطر میا هم شده .....
امید داشت .....
میا بیماری داشت ....بیماری قلبی داشت و یه روز دیگه فقط زنده میموند ......
میا: ت..تهیونگ
تهیونگ: جونم؟
میا: می....میشه .....بریم.....بریم بیرون.....یجای ....خوب....
تهیونگ : کجا مثلا عشقم ؟ هوممم؟
میا: فقط دور بزنیم
تهیونگ: باشه....بیا لباس بپوش بریم
میا: اههههه
تهیون: چیشد ؟
میا: قلبم ...
تهیونگ: بزار دارو هاتو بیارم عشقم
میا : اوم
تهیونگ: بیا بخور .....اینم آب.....خوبه ....قورت دادی؟
میا: اره
تهیونگ: خیلی خب ....بیا لباساتو بپوشونم .....دستا بالا
میا: مگه بچم ؟😯😅
تهیونگ: تو فندق منی
میا: ولی فندق داره میره....
تهیونگ: ولی من هنوزم پیشتم
میا: 🙂
تهیونگ میا رو برد داخل ماشین
و اونا رسیدن به جایی که تهیونگ از میا خاستگاری کرد اونا یه تاپ داشت میا و تهیونگ اونجا نشستن
میا: یادته اینجا ازم خاستگاری کردی؟ .....بعد من اول گفتم نه ولی دلم برای قیافه ی مظلومت سوخت و بعد گفتم بله 😁😁😒😄😂
تهیونگ: ارههه😂😂😂😂 عشقممممم (و میا رو بوس کرد)
میا: تهیونگ
تهیونگ: جونم؟
میا: اگا توبغلت بمیرم میشه منو ببوسی؟
تهیونگ: آین چه حرفیه ولی باشه هر چی....تو بخوایی( بغض)
میا: ممنونم بخاطر همه چی خیلی دوست دارم مرد من
و میا به خواب عمیقی رفت اونم در ّبغل تهیونگ .....و تهیونگ لب اون رو بوسید ....
تهیونگ: 💋بوس....هق.....منم دوست دارم .....هققققق ......عشقمممممممم.....هققققق😭😭😭😭😭💋😭😭😭😭....هققققق.میاااااااا......دوست دارممممممم.....هققققققققق
.
.
.
ببخشید بد شد 🥲
امیدوارم خوب باشه 🥰😍
و اینکه پارت اخر وقتی به فرزندی قبولت میکنه .... اون رو باید نانسی بنویسه چون پارته آخره و میدونم نانسی پدرتون رو در میآورده چون تنبله😐😂
ولی خب الان ایدیش رو میزارم شما برین پدرشو در بیارین 🤣🤣
ایدی نانسی ژونم : @fike_jin
عشقش ..... فرشتش .....یکی یه دونش ...... دیگه امیدی به اون نداشت ..... ولی بخاطر میا هم شده .....
امید داشت .....
میا بیماری داشت ....بیماری قلبی داشت و یه روز دیگه فقط زنده میموند ......
میا: ت..تهیونگ
تهیونگ: جونم؟
میا: می....میشه .....بریم.....بریم بیرون.....یجای ....خوب....
تهیونگ : کجا مثلا عشقم ؟ هوممم؟
میا: فقط دور بزنیم
تهیونگ: باشه....بیا لباس بپوش بریم
میا: اههههه
تهیون: چیشد ؟
میا: قلبم ...
تهیونگ: بزار دارو هاتو بیارم عشقم
میا : اوم
تهیونگ: بیا بخور .....اینم آب.....خوبه ....قورت دادی؟
میا: اره
تهیونگ: خیلی خب ....بیا لباساتو بپوشونم .....دستا بالا
میا: مگه بچم ؟😯😅
تهیونگ: تو فندق منی
میا: ولی فندق داره میره....
تهیونگ: ولی من هنوزم پیشتم
میا: 🙂
تهیونگ میا رو برد داخل ماشین
و اونا رسیدن به جایی که تهیونگ از میا خاستگاری کرد اونا یه تاپ داشت میا و تهیونگ اونجا نشستن
میا: یادته اینجا ازم خاستگاری کردی؟ .....بعد من اول گفتم نه ولی دلم برای قیافه ی مظلومت سوخت و بعد گفتم بله 😁😁😒😄😂
تهیونگ: ارههه😂😂😂😂 عشقممممم (و میا رو بوس کرد)
میا: تهیونگ
تهیونگ: جونم؟
میا: اگا توبغلت بمیرم میشه منو ببوسی؟
تهیونگ: آین چه حرفیه ولی باشه هر چی....تو بخوایی( بغض)
میا: ممنونم بخاطر همه چی خیلی دوست دارم مرد من
و میا به خواب عمیقی رفت اونم در ّبغل تهیونگ .....و تهیونگ لب اون رو بوسید ....
تهیونگ: 💋بوس....هق.....منم دوست دارم .....هققققق ......عشقمممممممم.....هققققق😭😭😭😭😭💋😭😭😭😭....هققققق.میاااااااا......دوست دارممممممم.....هققققققققق
.
.
.
ببخشید بد شد 🥲
امیدوارم خوب باشه 🥰😍
و اینکه پارت اخر وقتی به فرزندی قبولت میکنه .... اون رو باید نانسی بنویسه چون پارته آخره و میدونم نانسی پدرتون رو در میآورده چون تنبله😐😂
ولی خب الان ایدیش رو میزارم شما برین پدرشو در بیارین 🤣🤣
ایدی نانسی ژونم : @fike_jin
۸.۳k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.