هنر متعفن! (قسمت دوم: شاپور خوشگله)
▫️"شاپور خوشگله"، یکی از رقاصان کابارههای قبل از انقلاب بود که با پوشیدن لباس زنانه و آرایش صورت خود، در میهمانیها و مجالس عروسی میرقصید. او که به همجنسبازی و نگاه صورتی به مردان معروف بود، جزء اولین نفراتی بود که در تور برنامههای جدید دربار پهلوی برای آزمودن سطح تحمل مردم و شکستن مقاومت ایدئولوژیکی آنان، گرفتار شد. شاپور خوشگله یا همان غلامرضا کیانپور، به واسطهی علاقهی امیرعباس هویدا به هنرنماییهای وی، به مقام وزارت اطلاعات و جهانگردی دولت هویدا رسید! این موضوع تنها به شاپور خوشگله خلاصه نمیشد؛ در ادامهی این گلکاریهای رژیم خودکامهی پهلوی، به وزارت رسیدن ناصر گلسرخی در دولت هویدا نیز بسیار حاشیهساز بود. وی که از دوستان همجنسباز هویدا شناخته میشد، پیش از وزارتش، مشغول تقلید صدای حیواناتی مثل میمون و انجام ادا و اصول آنها در کافههای لاله زار بود. او که دستمایه خندهی سیاهمستان آن کافهها بود، با منصوب شدنش به مقام وزارت منابع طبیعی کشور، مستی را از سر آنان پراند و مردم ایران را بیش از پیش خشمگین کرد.
▪️با خواندن مطالب بالا (و همچنین قسمت قبل) شاید این ذهنیت در ذهن شما مخاطبان ایجاد شود که هنرمندان آن دوران که در این فضای مسموم فعالیت میکردند، همگی جزء همفکران این رژیم ضد ایرانی بودند و عملکرد آنها را در آن زمان باید نادیده گرفت. ولی، با صرف نظر از برخی هنرمندان پولکی و ضد فرهنگ، بسیار اشخاص بزرگ و مؤلفی در زمینهی فرهنگ و هنر فعالیت میکردند که اکثر آنان با تفکر حاکم بر هنر آن روزگار مخالف بودند و حتی پایشان به زندانهای تنگ و تاریک عهد پهلوی نیز باز شده بود. یکی از شاخصترین هنرمندان زندانی در آن زمان، احمد شاملو بود. شاعر و نویسندهای که در سال 1322 به دلیل فعالیتهای هنری-سیاسی خود به زندان افتاد. او در اشعارش به وضوح جهتگیری سیاسی خود را نشان میداد و از این حیث او جزء نخستین شاعران ایرانی بود که به مفهوم کلمه، سیاست را در شعر بازنمایی کرد. شاملو در زندان قصر پیشنویس دستور زبان فارسی را نوشت و قصهی بلندی از وقایع زندان را به نگارش درآورد که به گفتهی خودش، توسط مأموران زندان قصر از بین رفت.
▫️از دیگر نمونهی این شاعران میتوان به محمدتقی بهار، ملقب به "ملک الشعرای بهار" اشاره کرد که شعر را به ابزاری قدرتمند جهت بیان اعتراضهای خود و اصلاح جامعه تبدیل کرد و با شعرهای انتقادی خود، سیاستهای استعماری دوران رضا شاه را به نقد کشید. محمدتقی بهار سه بار به زندان افتاد و تجربهی تلخ روزهای اسارتش و رفتار خشن مأموران را در شعرهایش منعکس کرد. اما اوج شقاوت رژیم شاه در سرکوب هنرمندان مخالف خود به زندانی کردن غلامحسین ساعدی، نمایشنامه نویسِ برجستهی تاریخ نمایش ایران برمیگردد که پس از دستگیری در خرداد ماه سال 1353، بارها مورد ضرب و شتمِ ساواک قرار گرفت و حتی یک بار هم بر اثر شدت جراحات وارده در بیمارستان جاوید بستری شد. احمد شاملو دربارهی تجربه زندان ساعدی و احوالات او پس از آزادی چنین میگوید:"آنچه از او زندان شاه را ترک گفت، جنازهی نیمجانی بیش نبود. آن مرد، با آن خلاقیت جوشانش، پس از شکنجههای جسمی و روحیِ زندان اوین، دیگر مُطلقا زندگی نکرد. آهسته آهسته در خود تپید و تپید تا مُرد. وقتی درختی را در حال بالندگی اَره میکنید، با این کار در نیروی بالندگی او دست نبردهاید، بلکه خیلی ساده او را کشتهاید. ساعدی مسائل را درک میکرد و میکوشید عکس العمل نشان بدهد. اما دیگر نمیتوانست. او را اَره کرده بودند..."
▪️شاید اگر انقلاب مردمی ایران نبود، میتوان تصور کرد که مقاومت ایدئولوژیکیِ جامعهی ایران در برابر فشار ضدفرهنگیِ رژیم پهلوی، شکست سختی میخورد و تا به قعر بیاخلاقی و فحشاء سقوط میکرد. مردمانی بیبند و بار که بر هیچ اصولی پایبند نبودند و کشور ایران را تبدیل به بزرگترین کابارهی جهان میکردند. بنیان خانوادهها از بین میرفت و دیگر کسی میل به تشکیل خانواده نشان نمیداد. این بخشی از آسیبهایی بود که انقلاب مردمی ایران مانع از شکلگیری آن شد و متأسفانه برخی از درک این موضوع غافلاند. حفظ بنیان خانواده اگرچه نیازمند به منبع درآمدی مناسب جهت آسایش و پیشرفت اعضایش دارد، ولی اگر اخلاق و فرهنگ در آن کمرنگ شود، امید کمی بر ادامهی حیاتش وجود دارد؛ پس باید قدردان کسانی بود که به فکر آیندگان بودند و وضع اسفبار آن دوران را تغییر دادند.
▪️با خواندن مطالب بالا (و همچنین قسمت قبل) شاید این ذهنیت در ذهن شما مخاطبان ایجاد شود که هنرمندان آن دوران که در این فضای مسموم فعالیت میکردند، همگی جزء همفکران این رژیم ضد ایرانی بودند و عملکرد آنها را در آن زمان باید نادیده گرفت. ولی، با صرف نظر از برخی هنرمندان پولکی و ضد فرهنگ، بسیار اشخاص بزرگ و مؤلفی در زمینهی فرهنگ و هنر فعالیت میکردند که اکثر آنان با تفکر حاکم بر هنر آن روزگار مخالف بودند و حتی پایشان به زندانهای تنگ و تاریک عهد پهلوی نیز باز شده بود. یکی از شاخصترین هنرمندان زندانی در آن زمان، احمد شاملو بود. شاعر و نویسندهای که در سال 1322 به دلیل فعالیتهای هنری-سیاسی خود به زندان افتاد. او در اشعارش به وضوح جهتگیری سیاسی خود را نشان میداد و از این حیث او جزء نخستین شاعران ایرانی بود که به مفهوم کلمه، سیاست را در شعر بازنمایی کرد. شاملو در زندان قصر پیشنویس دستور زبان فارسی را نوشت و قصهی بلندی از وقایع زندان را به نگارش درآورد که به گفتهی خودش، توسط مأموران زندان قصر از بین رفت.
▫️از دیگر نمونهی این شاعران میتوان به محمدتقی بهار، ملقب به "ملک الشعرای بهار" اشاره کرد که شعر را به ابزاری قدرتمند جهت بیان اعتراضهای خود و اصلاح جامعه تبدیل کرد و با شعرهای انتقادی خود، سیاستهای استعماری دوران رضا شاه را به نقد کشید. محمدتقی بهار سه بار به زندان افتاد و تجربهی تلخ روزهای اسارتش و رفتار خشن مأموران را در شعرهایش منعکس کرد. اما اوج شقاوت رژیم شاه در سرکوب هنرمندان مخالف خود به زندانی کردن غلامحسین ساعدی، نمایشنامه نویسِ برجستهی تاریخ نمایش ایران برمیگردد که پس از دستگیری در خرداد ماه سال 1353، بارها مورد ضرب و شتمِ ساواک قرار گرفت و حتی یک بار هم بر اثر شدت جراحات وارده در بیمارستان جاوید بستری شد. احمد شاملو دربارهی تجربه زندان ساعدی و احوالات او پس از آزادی چنین میگوید:"آنچه از او زندان شاه را ترک گفت، جنازهی نیمجانی بیش نبود. آن مرد، با آن خلاقیت جوشانش، پس از شکنجههای جسمی و روحیِ زندان اوین، دیگر مُطلقا زندگی نکرد. آهسته آهسته در خود تپید و تپید تا مُرد. وقتی درختی را در حال بالندگی اَره میکنید، با این کار در نیروی بالندگی او دست نبردهاید، بلکه خیلی ساده او را کشتهاید. ساعدی مسائل را درک میکرد و میکوشید عکس العمل نشان بدهد. اما دیگر نمیتوانست. او را اَره کرده بودند..."
▪️شاید اگر انقلاب مردمی ایران نبود، میتوان تصور کرد که مقاومت ایدئولوژیکیِ جامعهی ایران در برابر فشار ضدفرهنگیِ رژیم پهلوی، شکست سختی میخورد و تا به قعر بیاخلاقی و فحشاء سقوط میکرد. مردمانی بیبند و بار که بر هیچ اصولی پایبند نبودند و کشور ایران را تبدیل به بزرگترین کابارهی جهان میکردند. بنیان خانوادهها از بین میرفت و دیگر کسی میل به تشکیل خانواده نشان نمیداد. این بخشی از آسیبهایی بود که انقلاب مردمی ایران مانع از شکلگیری آن شد و متأسفانه برخی از درک این موضوع غافلاند. حفظ بنیان خانواده اگرچه نیازمند به منبع درآمدی مناسب جهت آسایش و پیشرفت اعضایش دارد، ولی اگر اخلاق و فرهنگ در آن کمرنگ شود، امید کمی بر ادامهی حیاتش وجود دارد؛ پس باید قدردان کسانی بود که به فکر آیندگان بودند و وضع اسفبار آن دوران را تغییر دادند.
۹۲۷
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.