رمان سگهای ولگرد بانگو
رویای من به واقعیت تبدیل میشود!
#پارت_3
یک ربع میگذرد*
من: رفتن پیش آکوتاگاوا ک درباره یه چیزی باهاش صحبت کنم*
در گوش آکوتاگاوا*
من: هی آکوتاگاوا-سان!
آکوتاگاوا: بی حوصله*
چیه؟!😐
من: یه لطفی میکنی؟😊
آکوتاگاوا: بگو؟:|
من: خیلی خیلی آروم*
پیس پیس پیس
هیگوچی: یعنی دارن چی میگن؟🤔
بهتره بدون اینکه متوجه بشن حرفاشونو گوش کنم!🧐
هیگوچی: انقد نزدیک میشه ک من و آکو متوجه ش میشیم*
هیگوچی: ایححححسقفسفیعیجاجخجبحعبحعقنقنبنههعه
آکو: :||
من: 🤭
آکو: هیله خب! باشه..
من: ایولللللللللللل!!!
آکو: بلند میشه و میره پیش آتسوشی*
آکو: هی...جینکو؟😕😐
آتسوشی: هوم؟😊
آکو: میگم...میخوام ک..
آتسوشی:چی؟🤔
آکو: میخوام ک پاهاتو قطع کنم. هردوتا!
من: یوهوووووووووو🥳
آرهههههههههههههههههههه!!!
همینهههه!!🥳
آتسوشی: 😐
بقیه: برمیگردن و نگام میکنن*
من: :))
دو دقیقه بعد*
من: نهههههههه پاشو قطع نکن!!!!!😱
آکو: چراا؟؟ "-"
آتسوشی: میسی🥰
من: آخه اتاقم پر خون میشه😏🤭😊
آتسوشی: ...
آکو: هوم... اوک😐
من: من برم یه چیزی بیارم بخوریم😊
رانپو: شیزینی هم بیارررر😃
من: هوم باسه😊
راستی دازای-سان کجاست؟🤔
چویا: اون درازو ولش برا منم مشروب بیار😐
من: ندریم😐💔
چویا: ف*ک=/
من: ...هعی😐
رفتن به سمت آشپزخونه*
ادامه دارد...
#Akutagawa
#پارت_3
یک ربع میگذرد*
من: رفتن پیش آکوتاگاوا ک درباره یه چیزی باهاش صحبت کنم*
در گوش آکوتاگاوا*
من: هی آکوتاگاوا-سان!
آکوتاگاوا: بی حوصله*
چیه؟!😐
من: یه لطفی میکنی؟😊
آکوتاگاوا: بگو؟:|
من: خیلی خیلی آروم*
پیس پیس پیس
هیگوچی: یعنی دارن چی میگن؟🤔
بهتره بدون اینکه متوجه بشن حرفاشونو گوش کنم!🧐
هیگوچی: انقد نزدیک میشه ک من و آکو متوجه ش میشیم*
هیگوچی: ایححححسقفسفیعیجاجخجبحعبحعقنقنبنههعه
آکو: :||
من: 🤭
آکو: هیله خب! باشه..
من: ایولللللللللللل!!!
آکو: بلند میشه و میره پیش آتسوشی*
آکو: هی...جینکو؟😕😐
آتسوشی: هوم؟😊
آکو: میگم...میخوام ک..
آتسوشی:چی؟🤔
آکو: میخوام ک پاهاتو قطع کنم. هردوتا!
من: یوهوووووووووو🥳
آرهههههههههههههههههههه!!!
همینهههه!!🥳
آتسوشی: 😐
بقیه: برمیگردن و نگام میکنن*
من: :))
دو دقیقه بعد*
من: نهههههههه پاشو قطع نکن!!!!!😱
آکو: چراا؟؟ "-"
آتسوشی: میسی🥰
من: آخه اتاقم پر خون میشه😏🤭😊
آتسوشی: ...
آکو: هوم... اوک😐
من: من برم یه چیزی بیارم بخوریم😊
رانپو: شیزینی هم بیارررر😃
من: هوم باسه😊
راستی دازای-سان کجاست؟🤔
چویا: اون درازو ولش برا منم مشروب بیار😐
من: ندریم😐💔
چویا: ف*ک=/
من: ...هعی😐
رفتن به سمت آشپزخونه*
ادامه دارد...
#Akutagawa
۱۲.۹k
۱۵ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.