عشق خونی ۲
#عشق_خونی_۲
ویو ا.ت
از تو تخت خواب بلند شدم کوک نبود رفتم پایین
کاش میمردم و این صحنه رو نمیدیدم کوک کوک داشت......
کوک داشت یه دختره دیگه رو میبوسید
اون بهم خیانت کرد
اشک تو چشمام جمع شده بود از شدت عصبانیت نمیدونستم چیکار میکنم
یه دفعه به خودم اومدم و دیدم دختره م...م....مرده...من..... من...اونو کشتن باورم نمیشهههه
ویو کوک
اون ا،ت بود تویه چشماش اشک جمع شده بود داشتم فکر میکردم که لبایه دختره رو رویه لبای خودم حس نکردم اون...اون مرده بود ا.ت تونست ازه یه کیلومتری طرف رو بکشه یعنی ا.ت قدرتش بی انهایته
ا،ت به خودش اومد و با دیدن خون یکم ترسید یکم عجیب بود ا.ت بعد از اینکه مافیا شد همرو میکشت
و البته حساب کنیم که اون یه خون اشامه چرا با دیدن خون ترسید به خون دختره دقت کردی اون نه خون انسان بود نه خون خون آشام پس چه نوع خونیه؟؟
#عشق_خونی_۲
ویو ا.ت
اون اون خون اهريمن بود اون دختر یه شیطان بود باورم نمیشد
از خیالاتی در اومدم و به سمت کوک حرکت کردم
ا.ت: مستر کوکککککککککککک( داد)
کوک: به خدا چیزی که فک میکنی نیست
ا.ت: میدونم اون تورو از قصد بوسید
کوک: خوبه
ا.ت : کوک من... من بچه میخوام
کوک" پس بیا باهم بچه درست کنیم
ا.ت: اوکی مستر جئون
(کوک خودش شخصا بهم گفت در اتاق رو ببندم و مزاحم نشم)
فلش بک صبح
ویو ا.ت
با دلدرد بدی از خوای بیدار شدم بیبی چک رو برداشتم و به سمت دست شویی حرکت کردم ............،
من.........
من......؟ حامله بودممممم
ا.ت: کوکککککککککککک( جیغ و داد)
کوک: چیه...؟.....مرده.؟زلزله شده؟؟
ا.ت: کوک من با دارممممم ممم
کوک: پشمامممممم پرامممممممم برگاممممممممم ( اشک شوق)
ا.ت یک دختر کوچولو به اسم انیا به دنیا آورده
و
کوک و ا.ت و آنیا به خوبی و خوشی زندگی کردند
تمامممم
خب خب رمانمون تموم شد اگر درخواستی دارین بگین🙂🙃
ویو ا.ت
از تو تخت خواب بلند شدم کوک نبود رفتم پایین
کاش میمردم و این صحنه رو نمیدیدم کوک کوک داشت......
کوک داشت یه دختره دیگه رو میبوسید
اون بهم خیانت کرد
اشک تو چشمام جمع شده بود از شدت عصبانیت نمیدونستم چیکار میکنم
یه دفعه به خودم اومدم و دیدم دختره م...م....مرده...من..... من...اونو کشتن باورم نمیشهههه
ویو کوک
اون ا،ت بود تویه چشماش اشک جمع شده بود داشتم فکر میکردم که لبایه دختره رو رویه لبای خودم حس نکردم اون...اون مرده بود ا.ت تونست ازه یه کیلومتری طرف رو بکشه یعنی ا.ت قدرتش بی انهایته
ا،ت به خودش اومد و با دیدن خون یکم ترسید یکم عجیب بود ا.ت بعد از اینکه مافیا شد همرو میکشت
و البته حساب کنیم که اون یه خون اشامه چرا با دیدن خون ترسید به خون دختره دقت کردی اون نه خون انسان بود نه خون خون آشام پس چه نوع خونیه؟؟
#عشق_خونی_۲
ویو ا.ت
اون اون خون اهريمن بود اون دختر یه شیطان بود باورم نمیشد
از خیالاتی در اومدم و به سمت کوک حرکت کردم
ا.ت: مستر کوکککککککککککک( داد)
کوک: به خدا چیزی که فک میکنی نیست
ا.ت: میدونم اون تورو از قصد بوسید
کوک: خوبه
ا.ت : کوک من... من بچه میخوام
کوک" پس بیا باهم بچه درست کنیم
ا.ت: اوکی مستر جئون
(کوک خودش شخصا بهم گفت در اتاق رو ببندم و مزاحم نشم)
فلش بک صبح
ویو ا.ت
با دلدرد بدی از خوای بیدار شدم بیبی چک رو برداشتم و به سمت دست شویی حرکت کردم ............،
من.........
من......؟ حامله بودممممم
ا.ت: کوکککککککککککک( جیغ و داد)
کوک: چیه...؟.....مرده.؟زلزله شده؟؟
ا.ت: کوک من با دارممممم ممم
کوک: پشمامممممم پرامممممممم برگاممممممممم ( اشک شوق)
ا.ت یک دختر کوچولو به اسم انیا به دنیا آورده
و
کوک و ا.ت و آنیا به خوبی و خوشی زندگی کردند
تمامممم
خب خب رمانمون تموم شد اگر درخواستی دارین بگین🙂🙃
۵.۴k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.