وقتی چان مافیاست و...پارت۲
دستشو گذاشت رو چشماش و دراز کشید حدود ۳۰ بعد یک نفر در اتاق رو باز کرد و اومد تو:
×اقای بنگ؟
با صدا زدنش توسط فرد غریبه دستش رو از روی چشماش برداشت و بهش نگاهی انداخت و با بیخیالی دهن باز کرد:
_خوبی!
با گفتن این حرف چشمای وکیل گشاد شد:
×منظورتون چیه؟
بنگ چان پوزخندی زد و دست وکیل رو گرفت رو پرتش کرد رو پاش:
_یعنی میخوای بگی خودت نفهمیدی منظورم چیه؟ به نظرم که کاملا فهمیدی منظورم چیه
وکیل پوزخندی زد کلیدی ازتوی جیبیش درآورد و با فشردنش اتاقک پاسگاه مثل یک اتاق خصوصی تاریک شد طوری که از بیرون دید نداشت
×خوب فکرکنم میتونیم کارمون رو شروع کنیم با اتمام حرفش لباش رو روی لبای چان گذاشت
...
اهم افتضاح شد نه؟ ببخشید
×اقای بنگ؟
با صدا زدنش توسط فرد غریبه دستش رو از روی چشماش برداشت و بهش نگاهی انداخت و با بیخیالی دهن باز کرد:
_خوبی!
با گفتن این حرف چشمای وکیل گشاد شد:
×منظورتون چیه؟
بنگ چان پوزخندی زد و دست وکیل رو گرفت رو پرتش کرد رو پاش:
_یعنی میخوای بگی خودت نفهمیدی منظورم چیه؟ به نظرم که کاملا فهمیدی منظورم چیه
وکیل پوزخندی زد کلیدی ازتوی جیبیش درآورد و با فشردنش اتاقک پاسگاه مثل یک اتاق خصوصی تاریک شد طوری که از بیرون دید نداشت
×خوب فکرکنم میتونیم کارمون رو شروع کنیم با اتمام حرفش لباش رو روی لبای چان گذاشت
...
اهم افتضاح شد نه؟ ببخشید
۲۴۶
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.