گردنبند جادویی قسمت ۱۴
شروع کردم به گریه کردن دلم میخ است برم خونه الان شدم اسیر این پسر .
_ چرا انقدر گریه میکنی
+ میخوام برم خونه
_ نمیشه نری؟
+ چرا
_ چون چ چسبیده به را
+ ها ها خندیدم
_ نرو خونه بهت قول میدم باهات کاری ندارم
+ چرا منو میخوایی خونت نگه داری
_ نمیگم . الانم وایسا میرم برات اتاق آماده میکنم
+ باش منم میام باهات
ویو سوهو :
پاشدم رفتم اتاقشو آماده کردم و گرفت خوابید
منم به ملیس زنگ زدم ( همه ی اینا رو ملیس برنامه ریزی کرده بودن ) بهش گفتم آوردمش اینجا اما هنوز نمیدونم چرا میخواد اینو گیر بندازه.
فردا صبح :
ویو سوهو رو با ♡ نشون میدم
♡ پاشدم رفتم اتاقش هنوز خواب بود. رفتم واسش صبحونه آماده کردم راستش یه حسی بهش دارم رفتم صداش بزنم : یونا یوناااا یونا + بله _ پاشو بیا صبحونه
+ من خوابم میاد ولم کن
بغلش کردم و بردمش پایین تا صبحونه بخوریم
☆ پسر خوبی به نظر میرسه فک میکنم برای اولین بار بجز مامان بابام اون رو هم دوس دارم .
ادامه دارد ...
_ چرا انقدر گریه میکنی
+ میخوام برم خونه
_ نمیشه نری؟
+ چرا
_ چون چ چسبیده به را
+ ها ها خندیدم
_ نرو خونه بهت قول میدم باهات کاری ندارم
+ چرا منو میخوایی خونت نگه داری
_ نمیگم . الانم وایسا میرم برات اتاق آماده میکنم
+ باش منم میام باهات
ویو سوهو :
پاشدم رفتم اتاقشو آماده کردم و گرفت خوابید
منم به ملیس زنگ زدم ( همه ی اینا رو ملیس برنامه ریزی کرده بودن ) بهش گفتم آوردمش اینجا اما هنوز نمیدونم چرا میخواد اینو گیر بندازه.
فردا صبح :
ویو سوهو رو با ♡ نشون میدم
♡ پاشدم رفتم اتاقش هنوز خواب بود. رفتم واسش صبحونه آماده کردم راستش یه حسی بهش دارم رفتم صداش بزنم : یونا یوناااا یونا + بله _ پاشو بیا صبحونه
+ من خوابم میاد ولم کن
بغلش کردم و بردمش پایین تا صبحونه بخوریم
☆ پسر خوبی به نظر میرسه فک میکنم برای اولین بار بجز مامان بابام اون رو هم دوس دارم .
ادامه دارد ...
۶.۸k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.