🤎 سفری به گذشته 🤎
تهیونگ و اون دختره کنار هم واستادن
• خانم کایلی حاظر هستین با آقای کیم تهیونگ ازدواج کنید
~ بلهههههه
• آقای کیم تهیونگ شما چطور
تهیونگ کمی مکث کرد و به من نگاه کرد
و گفت
_ نه
هم همه ای افتاده بود خانم جانان و اون دختره که گویا اسمش کایلی بود
اعصبانی شدن و
همه ی مهمونا داشتن میرفتن که
منم با بچه ها میخواستم برم که تهیونگ اومد و به الکس و فیلیک گفت برن
منو محکم با خودش می کشوند
و برد داخل اتاق که فکر کنم اتاق خودش بود
_ چرا بهم نگفتی
+ چی رو ولم کن
_ ساکت شو
فقط بگوووو من باهات چیکار کردیم
که اینطوری میکنی باهام هاااا
+ مگهههه من چیکار کردم
_ این همه وقت کجا بودیییی
چرا نگفتی الکس پسر منه
+چ....چی
تو از کجا میدونی
_ فیلیک بهم گفت
شوک بدی بهم وارد شد
فیلیک از کجا میدونست
نکنه.... شب فهمیده
• خانم کایلی حاظر هستین با آقای کیم تهیونگ ازدواج کنید
~ بلهههههه
• آقای کیم تهیونگ شما چطور
تهیونگ کمی مکث کرد و به من نگاه کرد
و گفت
_ نه
هم همه ای افتاده بود خانم جانان و اون دختره که گویا اسمش کایلی بود
اعصبانی شدن و
همه ی مهمونا داشتن میرفتن که
منم با بچه ها میخواستم برم که تهیونگ اومد و به الکس و فیلیک گفت برن
منو محکم با خودش می کشوند
و برد داخل اتاق که فکر کنم اتاق خودش بود
_ چرا بهم نگفتی
+ چی رو ولم کن
_ ساکت شو
فقط بگوووو من باهات چیکار کردیم
که اینطوری میکنی باهام هاااا
+ مگهههه من چیکار کردم
_ این همه وقت کجا بودیییی
چرا نگفتی الکس پسر منه
+چ....چی
تو از کجا میدونی
_ فیلیک بهم گفت
شوک بدی بهم وارد شد
فیلیک از کجا میدونست
نکنه.... شب فهمیده
۶.۹k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.