فروختن پارت⁸↓
فروختن پارت⁸↓
+ ولی اینجا چیکار میکنی...ادرسو ع کجا آوردی...
÷...
+هی با توعم
÷هدیه که برای خودت و کوک گذاشته بودم و دیدی؟!
+چی...ت..تو اجوما رو کشتی ؟!
÷و بعدش هم قرارع کوک رو بکشم
+و ولی چرا...
÷چون تو برای منی
+ها...
÷تو با تو کوک تو رابطه ای ولی زنش نیستی
+خب...
÷کوک کی میاد
+برای چی
÷میخوام بکشمش دیگه
+نمیدونم
÷...هوفف
+میتونم برو دستشویی ؟!
÷اره ولی گوشیتو بده
+بیا
رفتم بالا به جای دستشویی رفتم تو اتاق بعدش فهمیدم کوک یه بار گفت
*-اگه یه زمان گوشیتو گم کردی توی این کشو یه گوشی هست که کنارش یه دفتره و تمام شماره ها توش هست همشون تو گوشی سیون به اسم خودشون*
رفتم در کشو رو باز کردم یه گوشی سامسونگ بود...برش داشتم که یکی از پایین داد زد
÷تموم نشد
+ چرا ولی میخوام لباسامو عوض کنم باهاشون راحت نیستم.
÷زود بیا
+میتونم برم حمام خیلی عرق کردم
÷ده دیقه بیشتر طول نکشه
+باشه...رفتم تو حمام شیر رو باز کردم تا صدای من نره بیرون ...شماره کوک رو گرفتم...
بوق بوق بوق
-الو...ا/ت تویی؟!مشکلی پیش اومده؟!
+اره کوک لطفا نیا اینجا
-ولی چرا
+یکی اومده تو خونه که میخواد تورو بکشه
-کی؟!
+همونی که تو کافه بود
-ولی چرا
+چون میخواد منو مال خودش کنه
-اون حق ندارع به اموال من دست بزنه...زنگ میزنم جیمین میاد اونجا و افرادی رو میفرستم تا از در پشتی بیان تو
+اوم
-سویتی نگران نباش
+باشه من باید برم ... به گوشیم زنگ نزن گوشیمو گرفته
-خیلی خب این گوشی رو بذار توی کفشت...
+ولی من که کفش تو خونگی ندارم
-یه کفش از تو کمد من بردار و بذار گوشی رو داخلش بعد بپوش تلفن رو قطع کن فقط برو تو تنظیمات گوشی و از روی حالت touch بردار تا یه زمان قطع نشه...
+خیلی خوب
-مواظب باش سویتی...قطع نکنیا...آها وایسا تو کشوی دوم یه ایرپاد هست بذار گوشت...نه تو موهات مصریه نمیتونی بیخیال
رفتم بیرون و حاضر شدم و کار هایی که کوک گفت رو انجام دادم
رفتم پایین
÷بیشتر از ده دیقه شد
+ببخشید داشتم حاضر میشدم
÷دفعه بعد خواست باشه...فک نکنم دلت بخواد تنبیه بشی
ویو کوک
تو گ.وه خوردی دست به اموال من بزنی
ویو ا/ت
+ببخشید
÷خب فک کنم کوک تا یه چند دقیقه دیگه برسه
امیدوارم افرادش زودتر برسن
+اوم
چشمم خورد به پنجره ای که کنارم بود...دیدم یکی از افراد کوک وارد شد...خوشحال شدم
یهو تمام افرادش ریختن تو خونه...
¥دستاتو ببر بالا
کوک با عجله اومد تو ...اومد بیاد سمت من که تهیونگ منو کشید سمت خودش...تفنگ رو از جیبش درآورد...
÷اگه نزدیک بشین میکشمش
-ا/تتتتتتتتت
زدم زیر گریه...
-هی آروم باش...هرچی بخوای بهت میدم...چقد پول میخوای ... هر چقدر باشه میدم فقط ا/ت رو ول کن
÷میخوای بدونی چی میخوام...
-بگو
÷ا/ت رو
+چیی؟!
-میفهمی چی میگی
÷اگه واقعا جونش برات اهمیت داره...
-ولی...
÷ولی بی ولی
-میشه یکم بهم وقت بدی...
÷برای چی
-تا با ا/ت حرف بزنم
÷فقط چند دقیقه
جیمین با سرعت اومد تو
-جیمین هم باید باشه
÷خیلی خب زودد
×اینجا چخبره...هی دستتو از ا/ت بکششش...
-هی جیمین ساکت بیا کارت دارم
اومد دستمو بگیره که تهیونگ نذاشت...
-خیلی خب ا/ت بیا
+باشه
رفتیم تو اتاق
-ببین من مجبورم موافقت کنم
+چی
×با چی موافقت کنی کوک
+با اینکه منو بده دست اون عوضی
+اون اصن کیه
×رئیس یه شرکت بزرگ اون به مافیاس...همیشه به کوک حسودی میکرد...و بهش میگفت انتقام میگیره...و اینجوری دا انتقام میگیره
-ا/ت باید بری
+واقعا میخوای همچین کاری کنی!؟
-مجبورم موافقت کنم...اما...
+ ولی اینجا چیکار میکنی...ادرسو ع کجا آوردی...
÷...
+هی با توعم
÷هدیه که برای خودت و کوک گذاشته بودم و دیدی؟!
+چی...ت..تو اجوما رو کشتی ؟!
÷و بعدش هم قرارع کوک رو بکشم
+و ولی چرا...
÷چون تو برای منی
+ها...
÷تو با تو کوک تو رابطه ای ولی زنش نیستی
+خب...
÷کوک کی میاد
+برای چی
÷میخوام بکشمش دیگه
+نمیدونم
÷...هوفف
+میتونم برو دستشویی ؟!
÷اره ولی گوشیتو بده
+بیا
رفتم بالا به جای دستشویی رفتم تو اتاق بعدش فهمیدم کوک یه بار گفت
*-اگه یه زمان گوشیتو گم کردی توی این کشو یه گوشی هست که کنارش یه دفتره و تمام شماره ها توش هست همشون تو گوشی سیون به اسم خودشون*
رفتم در کشو رو باز کردم یه گوشی سامسونگ بود...برش داشتم که یکی از پایین داد زد
÷تموم نشد
+ چرا ولی میخوام لباسامو عوض کنم باهاشون راحت نیستم.
÷زود بیا
+میتونم برم حمام خیلی عرق کردم
÷ده دیقه بیشتر طول نکشه
+باشه...رفتم تو حمام شیر رو باز کردم تا صدای من نره بیرون ...شماره کوک رو گرفتم...
بوق بوق بوق
-الو...ا/ت تویی؟!مشکلی پیش اومده؟!
+اره کوک لطفا نیا اینجا
-ولی چرا
+یکی اومده تو خونه که میخواد تورو بکشه
-کی؟!
+همونی که تو کافه بود
-ولی چرا
+چون میخواد منو مال خودش کنه
-اون حق ندارع به اموال من دست بزنه...زنگ میزنم جیمین میاد اونجا و افرادی رو میفرستم تا از در پشتی بیان تو
+اوم
-سویتی نگران نباش
+باشه من باید برم ... به گوشیم زنگ نزن گوشیمو گرفته
-خیلی خب این گوشی رو بذار توی کفشت...
+ولی من که کفش تو خونگی ندارم
-یه کفش از تو کمد من بردار و بذار گوشی رو داخلش بعد بپوش تلفن رو قطع کن فقط برو تو تنظیمات گوشی و از روی حالت touch بردار تا یه زمان قطع نشه...
+خیلی خوب
-مواظب باش سویتی...قطع نکنیا...آها وایسا تو کشوی دوم یه ایرپاد هست بذار گوشت...نه تو موهات مصریه نمیتونی بیخیال
رفتم بیرون و حاضر شدم و کار هایی که کوک گفت رو انجام دادم
رفتم پایین
÷بیشتر از ده دیقه شد
+ببخشید داشتم حاضر میشدم
÷دفعه بعد خواست باشه...فک نکنم دلت بخواد تنبیه بشی
ویو کوک
تو گ.وه خوردی دست به اموال من بزنی
ویو ا/ت
+ببخشید
÷خب فک کنم کوک تا یه چند دقیقه دیگه برسه
امیدوارم افرادش زودتر برسن
+اوم
چشمم خورد به پنجره ای که کنارم بود...دیدم یکی از افراد کوک وارد شد...خوشحال شدم
یهو تمام افرادش ریختن تو خونه...
¥دستاتو ببر بالا
کوک با عجله اومد تو ...اومد بیاد سمت من که تهیونگ منو کشید سمت خودش...تفنگ رو از جیبش درآورد...
÷اگه نزدیک بشین میکشمش
-ا/تتتتتتتتت
زدم زیر گریه...
-هی آروم باش...هرچی بخوای بهت میدم...چقد پول میخوای ... هر چقدر باشه میدم فقط ا/ت رو ول کن
÷میخوای بدونی چی میخوام...
-بگو
÷ا/ت رو
+چیی؟!
-میفهمی چی میگی
÷اگه واقعا جونش برات اهمیت داره...
-ولی...
÷ولی بی ولی
-میشه یکم بهم وقت بدی...
÷برای چی
-تا با ا/ت حرف بزنم
÷فقط چند دقیقه
جیمین با سرعت اومد تو
-جیمین هم باید باشه
÷خیلی خب زودد
×اینجا چخبره...هی دستتو از ا/ت بکششش...
-هی جیمین ساکت بیا کارت دارم
اومد دستمو بگیره که تهیونگ نذاشت...
-خیلی خب ا/ت بیا
+باشه
رفتیم تو اتاق
-ببین من مجبورم موافقت کنم
+چی
×با چی موافقت کنی کوک
+با اینکه منو بده دست اون عوضی
+اون اصن کیه
×رئیس یه شرکت بزرگ اون به مافیاس...همیشه به کوک حسودی میکرد...و بهش میگفت انتقام میگیره...و اینجوری دا انتقام میگیره
-ا/ت باید بری
+واقعا میخوای همچین کاری کنی!؟
-مجبورم موافقت کنم...اما...
۱۵.۶k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.