دختر اجاره ای 🕸🖤
دختر اجاره ای 🕸🖤
𝐩𝐚𝐫 ¹¹
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
بعد از ۱۰ دقیقه پیاده روی به یه رستوران رسیدن
هردو نشستن
تهیونگ: آجوماااا.. یه بشقاب دوکبوکی و شیش تا قوطی سوجو بیارین لطفا..
آجوما: باشه
بعد به جنی نگاه کرد
تهیونگ: من همیشه میام اینجا..
جنی: آها.. ولی شیش تا قوطی زیاد نیست؟؟؟
تهیونگ: نه امشب میخوام بهت نشون بدم که ظرفیت الکلم چقد بالاس😏
جنی: اوکی پس ۱۰ تاش کن😎
تهیونگ محکم از روی صندلی بلند شد و صداشو بلند کرد
تهیونگ: ده تاااا؟؟
بعد به خودش اومد و آروم سر جاش نشست و صداشو پایین آورد
تهیونگ : یعنی.. منظورم این بود.. ده تا؟ هه.. هنوزم کمه.. چهارده تا(صداشو کم تر میکنه و با لرز میگه)بهتره🥲
جنی :باشه.. پس چهارده تا
جنی خیلی با اعتماد بنفس بود و این تهیونگو میترسوند😅
تهیونگ آب دهنشو قورت داد و میلرزید
تهیونگ : آ آ آ آجوما.. ۱۴ تا قوطی بیاریننن
[( ۵ دقیقه بعد )]
غذا و الکل روی میز آماده بودن و دوتا رقیب رو به روی هم😂
هفتا قوطی جنی برداشت و هفتا تهیونگ
با قوطی اول شروع کردن.. سر قوطی رو باز کردن
جنی: سر بکشیم؟
تهیونگ: باشه.. بزن..
قوطی اول خورده شد..
هیچ اتفاقی نیوفتاد
قوطی دوم خورده شد..
صورت تهیونگ قرمز شده بود ولی جینا مثل قبل بود
قوطی سوم خورده شد
تهیونگ کاملا مست شده بود جنی هنوز عادی بود..
جنی: میخوای دیگه نخوریم؟
تهیونگ: نه نه نه.. من برنده میشم
قوطی چهارم باز کردن خوردن
تهیونگ دیگه نمیتونست سرشو نگه داره
جنی: هنوزم میخوای بخوری؟.. دیگه زیاده رویه
تهیونگ: هنوزم میتونم بخورم..☺️
قوطی پنجمو باز کردن..
نصفشو خوردن که تهیونگ بی هوش شد و افتاد روی میز🤣
جنی خندش گرفت
جنی : چقد ظرفیتش بالاعه😂
جنی تهیونگو بلند کرد و از مغازه رفتن بیرون
تاکسی گرفت و سوار شدن
جنی: تهیونگ.. آدرس خونتون کجاست؟
بعد چند بار صدا کردنش تهیونگ آدرسو داد
رسیدن کلیدارو از تهیونگ گرفت.. درو باز کرد و رفتن توی خونه
جنی تهیونگو برد روی تختش و خواست بره که تهیونگ دستشو گرفت و جنی رو آورد کنار خودش روی تخت و بغلش کرد
چشم تو چشم شدن
تهیونگ : احساس میکنم .. فقط پیش تو میتونم خودم باشم.. نمیدونم این حس چیه.. ولی.. یه حسی بهم میگفت که باید بهت بگم
و جنی رو بوسید
𝐩𝐚𝐫 ¹¹
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
بعد از ۱۰ دقیقه پیاده روی به یه رستوران رسیدن
هردو نشستن
تهیونگ: آجوماااا.. یه بشقاب دوکبوکی و شیش تا قوطی سوجو بیارین لطفا..
آجوما: باشه
بعد به جنی نگاه کرد
تهیونگ: من همیشه میام اینجا..
جنی: آها.. ولی شیش تا قوطی زیاد نیست؟؟؟
تهیونگ: نه امشب میخوام بهت نشون بدم که ظرفیت الکلم چقد بالاس😏
جنی: اوکی پس ۱۰ تاش کن😎
تهیونگ محکم از روی صندلی بلند شد و صداشو بلند کرد
تهیونگ: ده تاااا؟؟
بعد به خودش اومد و آروم سر جاش نشست و صداشو پایین آورد
تهیونگ : یعنی.. منظورم این بود.. ده تا؟ هه.. هنوزم کمه.. چهارده تا(صداشو کم تر میکنه و با لرز میگه)بهتره🥲
جنی :باشه.. پس چهارده تا
جنی خیلی با اعتماد بنفس بود و این تهیونگو میترسوند😅
تهیونگ آب دهنشو قورت داد و میلرزید
تهیونگ : آ آ آ آجوما.. ۱۴ تا قوطی بیاریننن
[( ۵ دقیقه بعد )]
غذا و الکل روی میز آماده بودن و دوتا رقیب رو به روی هم😂
هفتا قوطی جنی برداشت و هفتا تهیونگ
با قوطی اول شروع کردن.. سر قوطی رو باز کردن
جنی: سر بکشیم؟
تهیونگ: باشه.. بزن..
قوطی اول خورده شد..
هیچ اتفاقی نیوفتاد
قوطی دوم خورده شد..
صورت تهیونگ قرمز شده بود ولی جینا مثل قبل بود
قوطی سوم خورده شد
تهیونگ کاملا مست شده بود جنی هنوز عادی بود..
جنی: میخوای دیگه نخوریم؟
تهیونگ: نه نه نه.. من برنده میشم
قوطی چهارم باز کردن خوردن
تهیونگ دیگه نمیتونست سرشو نگه داره
جنی: هنوزم میخوای بخوری؟.. دیگه زیاده رویه
تهیونگ: هنوزم میتونم بخورم..☺️
قوطی پنجمو باز کردن..
نصفشو خوردن که تهیونگ بی هوش شد و افتاد روی میز🤣
جنی خندش گرفت
جنی : چقد ظرفیتش بالاعه😂
جنی تهیونگو بلند کرد و از مغازه رفتن بیرون
تاکسی گرفت و سوار شدن
جنی: تهیونگ.. آدرس خونتون کجاست؟
بعد چند بار صدا کردنش تهیونگ آدرسو داد
رسیدن کلیدارو از تهیونگ گرفت.. درو باز کرد و رفتن توی خونه
جنی تهیونگو برد روی تختش و خواست بره که تهیونگ دستشو گرفت و جنی رو آورد کنار خودش روی تخت و بغلش کرد
چشم تو چشم شدن
تهیونگ : احساس میکنم .. فقط پیش تو میتونم خودم باشم.. نمیدونم این حس چیه.. ولی.. یه حسی بهم میگفت که باید بهت بگم
و جنی رو بوسید
۳.۷k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.