(پارت14)
اسلاید دوم رو وقتی که به نویسنده ویو رسیدین گوش کنید.
کوک*ویو.
من چه غلتی کردم.
خدایا من و بکش.
تهیونگ رفت داخل اتاق ا.ت.
رفتم تو اتاق ا.ت.
ا.ت:سلام تهیونگ،چرا بیرون صدای گریه میاد
ته:جیمین تیر خورده
ا،ت:کی زده
ته:نمیدونم(با اینکه میدونست جانکوک زده)
ا.ت:حالش خوبه
ته:اصلا خوب نیست.
نویسنده ویو.
داشتن حرف میزدن.
جانکوک و هوپ یوگگی حین نامی داشتن.
گریه میکردن.
که بین عمل جیمین.
یهو دستگاه ضربان قلب جیمین.
سوت میزد.
یعنی قلبش وایساد.
کوک:........(اشک میریخت)
همه خشکشون زده بود.
نامی:نجاتش بدید(محکم میکبوند به شیشه با گریه)
چرا هیچ کس نمیاد.
یه دکتر پرده ی شیشه ی اتاق عمل رو بست.
و یکی اومد بیرون از اتاق جیمین.
همه دورش جمع شدیم.
دکتر:شما خانواده ی پارک جیمین هستید.
همه:بله
دکتر:تصلیت میگم
ته*ویو
از اتاقاومدم بیرون.
دیدم همه دور دکتر جمع شدن.
چه اتفاقی افتاده واسه جیمین.
منم رفتم پیششون.
کوک*ویو
دکتر:نتونستیم نجاتش بویم.
کوک:چچیچچیی (با بغز)
نامجون:میفهمی چی میگی(بو گریه)
جین:انکان نداره(زل زد به یه جا)
همه افتادن زمین.
نویسنده ویو.
دکتر اا جیمین رو که.
با پارچه یرش رو پوشنده بودن.
اوردن.
نامجون:وایسید نبرینش.
نامجون رفت پارچه رو از سرش برداشت.
وقتی بهش نگاه کرد.
روش رو برگردوند با گریه.
ته:برید کنار اینجا چه خبره.
وقتی تهیونگ اون صحنه رو دید.
با گریه خشکش زد.
همه دور جیمن جمع شدن.
ته:جیمنا لطفا برگرد(با گریه شدید)
نامجون:چطور امکان دار(با گریه)
شوگا:دارم خواب میبینم حتما این اتفاق الکی هست(با گریه)
جیهوپ:جیمینا برگرد پیشمون(با گریه)
پایان این پارت
________________
شرط:
لایک:13
کامنت:10
فالور:32
کوک*ویو.
من چه غلتی کردم.
خدایا من و بکش.
تهیونگ رفت داخل اتاق ا.ت.
رفتم تو اتاق ا.ت.
ا.ت:سلام تهیونگ،چرا بیرون صدای گریه میاد
ته:جیمین تیر خورده
ا،ت:کی زده
ته:نمیدونم(با اینکه میدونست جانکوک زده)
ا.ت:حالش خوبه
ته:اصلا خوب نیست.
نویسنده ویو.
داشتن حرف میزدن.
جانکوک و هوپ یوگگی حین نامی داشتن.
گریه میکردن.
که بین عمل جیمین.
یهو دستگاه ضربان قلب جیمین.
سوت میزد.
یعنی قلبش وایساد.
کوک:........(اشک میریخت)
همه خشکشون زده بود.
نامی:نجاتش بدید(محکم میکبوند به شیشه با گریه)
چرا هیچ کس نمیاد.
یه دکتر پرده ی شیشه ی اتاق عمل رو بست.
و یکی اومد بیرون از اتاق جیمین.
همه دورش جمع شدیم.
دکتر:شما خانواده ی پارک جیمین هستید.
همه:بله
دکتر:تصلیت میگم
ته*ویو
از اتاقاومدم بیرون.
دیدم همه دور دکتر جمع شدن.
چه اتفاقی افتاده واسه جیمین.
منم رفتم پیششون.
کوک*ویو
دکتر:نتونستیم نجاتش بویم.
کوک:چچیچچیی (با بغز)
نامجون:میفهمی چی میگی(بو گریه)
جین:انکان نداره(زل زد به یه جا)
همه افتادن زمین.
نویسنده ویو.
دکتر اا جیمین رو که.
با پارچه یرش رو پوشنده بودن.
اوردن.
نامجون:وایسید نبرینش.
نامجون رفت پارچه رو از سرش برداشت.
وقتی بهش نگاه کرد.
روش رو برگردوند با گریه.
ته:برید کنار اینجا چه خبره.
وقتی تهیونگ اون صحنه رو دید.
با گریه خشکش زد.
همه دور جیمن جمع شدن.
ته:جیمنا لطفا برگرد(با گریه شدید)
نامجون:چطور امکان دار(با گریه)
شوگا:دارم خواب میبینم حتما این اتفاق الکی هست(با گریه)
جیهوپ:جیمینا برگرد پیشمون(با گریه)
پایان این پارت
________________
شرط:
لایک:13
کامنت:10
فالور:32
۸.۹k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.