تک پارتی(درخواستی)
درخواستی
#تک_پارتی
#لینو
《وقتی بهت تجا*ز میشه و اون میفهمه》
علامت لینو_ علامت ا.ت+
ویو لینو...
دستاش بی حس شده بود پاهاش توان حرکتی نداشت قلبش حوصله زدنو نداشت اون الان چند دقیقه پیش چی فهمیده بود!
به عشقش که خودش هنوز دست نزده تجاوز شده؟همه پازل ها داشت تو جاش مینشست که چرا ازم دوری میکرد!چرا ازم میترسید!چرا هرروز با عرق و استرس از خواب پامیشد!چرا بیرون نمیرفت..
بغض تو گلوش تبدیل شد به اشک تو چشاش
به خودش مسلط شد و از شرکت زد بیرون تا خونه فقط داشت گریه میکرد اصلا حواسش نبود ممکن بود به چند ماشینی برخورد کنه فقط مهم عشقش بود!
ماشینو پارک کرده و بدو بدو رفت سمت خونه درو که باز کرد ا.ت رو مبل خوابش برده بود رفت سمت مبل زانو زد و به دختره زل زد
که دیگه تحملش به سر رسیده بود عصبی رفت سمت ا.ت دستای روی شکمشو برداشت و شروع کرد به باز کرد دکمه های لباسش..
که ا.ت جشاشو باز کرد و با دیدن این صحنه ترسید و گفت:لینوو داری چیکار میکنی!
لینو اهمیت نداده و به کار خودش ادامه داد که ا.ت اینبار ترسید دستشو گذاشت رو دست لینو و گفت:لینو چیشدههه؟
لینو محکم دست ا.ت رو پس زد
که اینبار ا.ت گریه کردو دستشو برد سمت پیرهنش تا لینو نتونه باز کنه
لینو عصبی شد و با داد گفت:دستاتوو بکش اونور!
+اول بگو چیشده(با گریه)
_دستاتو بکشش(داد بلند تر از قبل)
ا.ت از ترس میلرزید که این باعث شد دستاشو محکم تر از قبل قفل پیرهنش کنه
اینبار لینو دیونه شد بلند شد دستای ا.ت رو گرفت و محکم تو یه دستش قفل کرد و شروع کرد به باز کردن دکمه های اون
که اینبار ا.ت شروع کرد به التماس کردن!
+بیبی مشکل چیه خواهش میکنم بهم بگو!
_خفه شووو اتتتت ببنددد اتتت!
با هر حرفش ا.ت بیشتر گریه میکرد که لینو زخم های ا.ت رو شکمشو دید!
عصبی لبخند زد و گفت:اینو ازم قایم میکردیی!
+لینوو بخدااا من بهت خیانت نکردم ..
_ا.تتت اینوووو ازممم قایمممم کردییی(داد)
بلند میشه دوباره داد میزنه
_اینننن قایممممم کردنیههههه!هااا روانیییی اونننننننن عوضیییی کی بودددد زودباش بگوووو اون هرزههه کی بود(داد)
لینو نمیتونست خودشو کنترل کنه پس به جای اسیب رسوندن به ا.ت شروع میکنه به پرت کردن وسایل های روی میز که دست خودشو عمیق میبره...
زود بلند میشی با ترس و گریه میگی:عشقم لینو خواهش میکنم آروم باش..
لینو برمیگرده سمتت و میگه:اروم باشم؟(بغض)
میوفته رو پاهاش که اشکاش جاری میشه
تو هم میری میشینی رو به روش که شروع میکنه به گریه کردن!
_چجوری.... چجوری تونستی به من نگی(گریه)
+ببخشید لینو ببخشید..
میری جلو تر پیرهنتو در میاری و میپیچیش رو دستش بعد اتمام کارت اشک میریزی و میگی میشه بریم بیمارستان زخمت عمیقه لینو خواهش میکنم..!
لینو میخنده و میگه:پس حالت تو چی حالت تو خوب میشه!
+قول میدم برم به تراپی برم پیش روانپزشک و حالمو خوب کنم!
لینو چشاشو از زمین گرفته به چشای ا.ت خیره شد!
که ا.ت رفت جلو رو پای لینو نشست و شروع کرد به بوسیدن لبش که لینو هم عمیق همراهی میکنه که تلفنش مانع کار اونا میشه..
گوشیو برمیداره و میذاره رو گوشش..
"رعیس ما تونستیم پسره رو پیدا کنیم باهاش چیکار کنیم!؟
ا.ت که همه چیو شنیده بود زود گفت:لینو خواهش میکنم فقط بده دست پلیش ترخدا!نمیخوام بلای سرت بیاد!
_قفل کنید تو انبارم شب خودم میام!
گوشو قطع و به ا.ت خیره شد
_انتظار داشتی به همین راحتی ولش کنم؟
هه کور خوندی یه کاری میکنم التماسم کنه تا بکشمش!
ا.ت سکوت کرده وبه چشای لینو خیره شده بودن...
_میخوامت!
+بیا انجام بدیم!
لینو تعجب کرد و گفت:تو گفته بودی آماده نیستی!
+هستم!
لینو میخنده و با گریه میگه:از من نترس بیبی من روانیتم نمیتونم به آرامبخشم آسیبی برسونم..
با فرود آمدن لبای ا.ت به لبش لینو خفه میشه و محکم تر از قبل بوسه رو ادامه میده و...
The end...
#تک_پارتی
#لینو
《وقتی بهت تجا*ز میشه و اون میفهمه》
علامت لینو_ علامت ا.ت+
ویو لینو...
دستاش بی حس شده بود پاهاش توان حرکتی نداشت قلبش حوصله زدنو نداشت اون الان چند دقیقه پیش چی فهمیده بود!
به عشقش که خودش هنوز دست نزده تجاوز شده؟همه پازل ها داشت تو جاش مینشست که چرا ازم دوری میکرد!چرا ازم میترسید!چرا هرروز با عرق و استرس از خواب پامیشد!چرا بیرون نمیرفت..
بغض تو گلوش تبدیل شد به اشک تو چشاش
به خودش مسلط شد و از شرکت زد بیرون تا خونه فقط داشت گریه میکرد اصلا حواسش نبود ممکن بود به چند ماشینی برخورد کنه فقط مهم عشقش بود!
ماشینو پارک کرده و بدو بدو رفت سمت خونه درو که باز کرد ا.ت رو مبل خوابش برده بود رفت سمت مبل زانو زد و به دختره زل زد
که دیگه تحملش به سر رسیده بود عصبی رفت سمت ا.ت دستای روی شکمشو برداشت و شروع کرد به باز کرد دکمه های لباسش..
که ا.ت جشاشو باز کرد و با دیدن این صحنه ترسید و گفت:لینوو داری چیکار میکنی!
لینو اهمیت نداده و به کار خودش ادامه داد که ا.ت اینبار ترسید دستشو گذاشت رو دست لینو و گفت:لینو چیشدههه؟
لینو محکم دست ا.ت رو پس زد
که اینبار ا.ت گریه کردو دستشو برد سمت پیرهنش تا لینو نتونه باز کنه
لینو عصبی شد و با داد گفت:دستاتوو بکش اونور!
+اول بگو چیشده(با گریه)
_دستاتو بکشش(داد بلند تر از قبل)
ا.ت از ترس میلرزید که این باعث شد دستاشو محکم تر از قبل قفل پیرهنش کنه
اینبار لینو دیونه شد بلند شد دستای ا.ت رو گرفت و محکم تو یه دستش قفل کرد و شروع کرد به باز کردن دکمه های اون
که اینبار ا.ت شروع کرد به التماس کردن!
+بیبی مشکل چیه خواهش میکنم بهم بگو!
_خفه شووو اتتتت ببنددد اتتت!
با هر حرفش ا.ت بیشتر گریه میکرد که لینو زخم های ا.ت رو شکمشو دید!
عصبی لبخند زد و گفت:اینو ازم قایم میکردیی!
+لینوو بخدااا من بهت خیانت نکردم ..
_ا.تتت اینوووو ازممم قایمممم کردییی(داد)
بلند میشه دوباره داد میزنه
_اینننن قایممممم کردنیههههه!هااا روانیییی اونننننننن عوضیییی کی بودددد زودباش بگوووو اون هرزههه کی بود(داد)
لینو نمیتونست خودشو کنترل کنه پس به جای اسیب رسوندن به ا.ت شروع میکنه به پرت کردن وسایل های روی میز که دست خودشو عمیق میبره...
زود بلند میشی با ترس و گریه میگی:عشقم لینو خواهش میکنم آروم باش..
لینو برمیگرده سمتت و میگه:اروم باشم؟(بغض)
میوفته رو پاهاش که اشکاش جاری میشه
تو هم میری میشینی رو به روش که شروع میکنه به گریه کردن!
_چجوری.... چجوری تونستی به من نگی(گریه)
+ببخشید لینو ببخشید..
میری جلو تر پیرهنتو در میاری و میپیچیش رو دستش بعد اتمام کارت اشک میریزی و میگی میشه بریم بیمارستان زخمت عمیقه لینو خواهش میکنم..!
لینو میخنده و میگه:پس حالت تو چی حالت تو خوب میشه!
+قول میدم برم به تراپی برم پیش روانپزشک و حالمو خوب کنم!
لینو چشاشو از زمین گرفته به چشای ا.ت خیره شد!
که ا.ت رفت جلو رو پای لینو نشست و شروع کرد به بوسیدن لبش که لینو هم عمیق همراهی میکنه که تلفنش مانع کار اونا میشه..
گوشیو برمیداره و میذاره رو گوشش..
"رعیس ما تونستیم پسره رو پیدا کنیم باهاش چیکار کنیم!؟
ا.ت که همه چیو شنیده بود زود گفت:لینو خواهش میکنم فقط بده دست پلیش ترخدا!نمیخوام بلای سرت بیاد!
_قفل کنید تو انبارم شب خودم میام!
گوشو قطع و به ا.ت خیره شد
_انتظار داشتی به همین راحتی ولش کنم؟
هه کور خوندی یه کاری میکنم التماسم کنه تا بکشمش!
ا.ت سکوت کرده وبه چشای لینو خیره شده بودن...
_میخوامت!
+بیا انجام بدیم!
لینو تعجب کرد و گفت:تو گفته بودی آماده نیستی!
+هستم!
لینو میخنده و با گریه میگه:از من نترس بیبی من روانیتم نمیتونم به آرامبخشم آسیبی برسونم..
با فرود آمدن لبای ا.ت به لبش لینو خفه میشه و محکم تر از قبل بوسه رو ادامه میده و...
The end...
۱۷.۴k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.