فیک🫦doubt in love🫦پارت♡49♡
فیک🫦doubt in love🫦پارت♡49♡
پسرا : اوم فکر خوبیه
راوی : ا.ت و یونجون ترسیده بودن وقتی بچه ها اومدن فک کردن که مترجم اومده واسع همین مطمئن بودن که بادیگارد رفته و سریع از جاشون پاشدن
ا.ت : واییی مترجم اومده پاشو بریم
یونجون : اخیش بالاخره رفتن هووف باشع پاشیم
ا.ت ویو
وقتی از سرجامون پاشدیم با چند تا مرد هیکل خوشتیپ خوشگل رو به رو شدیم ولی قیافه اشون واسم اشنا بود انگار یه جایی دیده بودمشون
یونجون ویو
وفتی پاشدیم با چند تا مرد رو به رو شدیم اولش با تعجب خیرع شدع بودم بهشون بعد یکم فک کردم دیدم عع اینا که همون بزغاله هایی دوست داشتنی منم که
یونجون : عهههه بزغاله های منو باش اومدن نجاتمون وایییی دلم براتون لک زده بود
ته : منم دلم برات تنگ شده بود هیونگ
جونکوک : بی لیاقت من بزغاله ام نگاه اصن نباید نجاتت میدادم
ا.ت : امم ببخشید شما کی هستید
یونجون : اینا پسر خاله هامن از جمله موچی ، بانی و اقای همیشه جذاب ته
ا.ت : اها خوشبختم منم پارک ا.ت هستم دختر پارک هیونگ
ته : بله میشناسیمتون
ا.ت : خوب من گشنمه بریم غذا بخوریم
یونجون : منم خیلی گشنمه بریم
پسرا : اوم فکر خوبیه
راوی : ا.ت و یونجون ترسیده بودن وقتی بچه ها اومدن فک کردن که مترجم اومده واسع همین مطمئن بودن که بادیگارد رفته و سریع از جاشون پاشدن
ا.ت : واییی مترجم اومده پاشو بریم
یونجون : اخیش بالاخره رفتن هووف باشع پاشیم
ا.ت ویو
وقتی از سرجامون پاشدیم با چند تا مرد هیکل خوشتیپ خوشگل رو به رو شدیم ولی قیافه اشون واسم اشنا بود انگار یه جایی دیده بودمشون
یونجون ویو
وفتی پاشدیم با چند تا مرد رو به رو شدیم اولش با تعجب خیرع شدع بودم بهشون بعد یکم فک کردم دیدم عع اینا که همون بزغاله هایی دوست داشتنی منم که
یونجون : عهههه بزغاله های منو باش اومدن نجاتمون وایییی دلم براتون لک زده بود
ته : منم دلم برات تنگ شده بود هیونگ
جونکوک : بی لیاقت من بزغاله ام نگاه اصن نباید نجاتت میدادم
ا.ت : امم ببخشید شما کی هستید
یونجون : اینا پسر خاله هامن از جمله موچی ، بانی و اقای همیشه جذاب ته
ا.ت : اها خوشبختم منم پارک ا.ت هستم دختر پارک هیونگ
ته : بله میشناسیمتون
ا.ت : خوب من گشنمه بریم غذا بخوریم
یونجون : منم خیلی گشنمه بریم
۴.۴k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.