زن بودن برای من زیباست!
زن بودن برای من زیباست!
من هزارتویِ پیچیده ی احساسم را دوست دارم.
موهایم را که محکم بالای سرم جمع می کنم, یعنی حوصله ی خودم را هم ندارم,
یکجا می نشینم تا غروب از راه برسد و هوای خانه, همرنگ چشمهای من شود.
چیزی را بدست می گیرم, دوباره پایین می گذارم,
کاری را شروع می کنم و ناتمام رهایش می کنم.
اینجور روزها, دلم هیچ چیزی نمیخواهد.
قلبم, حفره ی سیاهی می شود که هر چه در آن بیفتد, ناپدید می شود.
وقتی موهایم را روی شانه رها کنم, یعنی دلم آفتابی ست ,
در خانه راه می روم و عطرم را با تکان دادن دامن گلدارم پراکنده می کنم,
لابلای لاک ناخن هایم, دنبال درخشان ترین رنگ می گردم,
لبهایم را قرمز می کنم و در آینه برای خودم بوسه می فرستم.
زیر لب آواز می خوانم و قورمه سبزی جا افتاده ام را بر هم می زنم,
بویِ خوشِ حالم، از درز پنجره ها, به خانه ی همسایه ها سرک می کشد,
همه می فهمند,
اینجا زنی هوایِ دلش آفتابی است.
من هزارتویِ پیچیده ی احساسم را دوست دارم.
موهایم را که محکم بالای سرم جمع می کنم, یعنی حوصله ی خودم را هم ندارم,
یکجا می نشینم تا غروب از راه برسد و هوای خانه, همرنگ چشمهای من شود.
چیزی را بدست می گیرم, دوباره پایین می گذارم,
کاری را شروع می کنم و ناتمام رهایش می کنم.
اینجور روزها, دلم هیچ چیزی نمیخواهد.
قلبم, حفره ی سیاهی می شود که هر چه در آن بیفتد, ناپدید می شود.
وقتی موهایم را روی شانه رها کنم, یعنی دلم آفتابی ست ,
در خانه راه می روم و عطرم را با تکان دادن دامن گلدارم پراکنده می کنم,
لابلای لاک ناخن هایم, دنبال درخشان ترین رنگ می گردم,
لبهایم را قرمز می کنم و در آینه برای خودم بوسه می فرستم.
زیر لب آواز می خوانم و قورمه سبزی جا افتاده ام را بر هم می زنم,
بویِ خوشِ حالم، از درز پنجره ها, به خانه ی همسایه ها سرک می کشد,
همه می فهمند,
اینجا زنی هوایِ دلش آفتابی است.
۲.۵k
۰۷ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.