راز جنایت 3
داستان از زبان کایا:
باورم نمیشد همچین اتفاقی افتاده! یعنی کار کی بوده؟ هنری کینگستون ساما چطور همچین تصمیمی گرفته؟
باید میرفتم توی جنگل(منظورش یه روستاست که خون آشاما توش زندگی میکنن)و ته و توی قضیه رو در میوردم! همه توی پاسگاه پلیس نگران و شتاب زده شده بودن اما عجیب این بود که تنها آرتمیس براون و مارگارت ادرلی خوشحال و هیجان زده به نظر میرسیدن!
وارد سرزمین شدم و متوجه شدم که همه جا پوستر «کار وحشتناک خاندان کینگستون» زدن!
یکی از روزنامه هایی که روی زمین افتاده بود رو برداشتم و خوندم:«امروز صبح 4 آگست هاکان کینگستون دومین وارث خاندان سلطنتی کینگستون به طور مخفیانه و دور از نظر خانواده ی خویش با رئیس جمهور آمریکا قرارداد بست و توضیح داد که خون آشام ها وجود دارند و در شبکه ی **** رئیس جمهور وجود خون آشام ها را عمومی کرد!»
پشمام ریخت! بدون نظر مردم همچین کاری کرده بودن؟ حسم میگه قراره یه شورش بزرگ علیه کینگستون ها داشته باشیم! و قطعا مثل همیشه کسی که مشکلات کینگستون ها رو حل میکنه ویکتور کینگستونه!اونیکی ها اونقدر عرضه ندارن که گندکاری هاشون رو درست بکنن با این اوضاع باز هم قدرت کینگستون ها از بقیه خاندان های پادشاهی بالاتره و این معمولا چندان خوب به نظر نمیرسه هرچند هنری کینگستون گفت بعد مرگش وارث اصلیش ویکتور باشه که این برای ما خیلی خوبه! کمی دیگه مردم از خواب بیدار میشن و حرف و حدیث ها شروع میشه!
داستان از زبان ویکتور:
شب که بیدار شدم(خون آشامن معمولا روزا خوابن)، مثل همیشه لباس های بیرونم رو پوشیدم و از اتاقم بیرون زدم و مرسدنس بنزم رو روشن کردم و راه افتادم به سمت جنگل...احساس میکردم اتفاقی افتاده که باید از اون با خبر بشم.
ضبط رو روشن کردم و اخبار روزمره رو گذاشتم تا گوش بدم!(اخبار روزمره خون آشامی مربوط به خودشون)
خبرنگار:«به وقت شب به تازگی خبر رسیده که هاکان کینگستون وارث دوم خاندان کینگستون سرخود و مخفیانه به رئیس جمهور آمریکا خبر رسانده که خون آشام ها وجود دارن و حتی مدرک هایی هم درست کرده تا این موضوع را اثبات کنه و...»
از خشم قرمز شدم و بقیه ی اخبارو دیگه نشنیدم و با سرعت غیر مجاز و تند به سمت قلعه حرکت کردم!هاکان مفت خور عوضی چجوری میخواد این رو توجیه کنه؟
باورم نمیشد همچین اتفاقی افتاده! یعنی کار کی بوده؟ هنری کینگستون ساما چطور همچین تصمیمی گرفته؟
باید میرفتم توی جنگل(منظورش یه روستاست که خون آشاما توش زندگی میکنن)و ته و توی قضیه رو در میوردم! همه توی پاسگاه پلیس نگران و شتاب زده شده بودن اما عجیب این بود که تنها آرتمیس براون و مارگارت ادرلی خوشحال و هیجان زده به نظر میرسیدن!
وارد سرزمین شدم و متوجه شدم که همه جا پوستر «کار وحشتناک خاندان کینگستون» زدن!
یکی از روزنامه هایی که روی زمین افتاده بود رو برداشتم و خوندم:«امروز صبح 4 آگست هاکان کینگستون دومین وارث خاندان سلطنتی کینگستون به طور مخفیانه و دور از نظر خانواده ی خویش با رئیس جمهور آمریکا قرارداد بست و توضیح داد که خون آشام ها وجود دارند و در شبکه ی **** رئیس جمهور وجود خون آشام ها را عمومی کرد!»
پشمام ریخت! بدون نظر مردم همچین کاری کرده بودن؟ حسم میگه قراره یه شورش بزرگ علیه کینگستون ها داشته باشیم! و قطعا مثل همیشه کسی که مشکلات کینگستون ها رو حل میکنه ویکتور کینگستونه!اونیکی ها اونقدر عرضه ندارن که گندکاری هاشون رو درست بکنن با این اوضاع باز هم قدرت کینگستون ها از بقیه خاندان های پادشاهی بالاتره و این معمولا چندان خوب به نظر نمیرسه هرچند هنری کینگستون گفت بعد مرگش وارث اصلیش ویکتور باشه که این برای ما خیلی خوبه! کمی دیگه مردم از خواب بیدار میشن و حرف و حدیث ها شروع میشه!
داستان از زبان ویکتور:
شب که بیدار شدم(خون آشامن معمولا روزا خوابن)، مثل همیشه لباس های بیرونم رو پوشیدم و از اتاقم بیرون زدم و مرسدنس بنزم رو روشن کردم و راه افتادم به سمت جنگل...احساس میکردم اتفاقی افتاده که باید از اون با خبر بشم.
ضبط رو روشن کردم و اخبار روزمره رو گذاشتم تا گوش بدم!(اخبار روزمره خون آشامی مربوط به خودشون)
خبرنگار:«به وقت شب به تازگی خبر رسیده که هاکان کینگستون وارث دوم خاندان کینگستون سرخود و مخفیانه به رئیس جمهور آمریکا خبر رسانده که خون آشام ها وجود دارن و حتی مدرک هایی هم درست کرده تا این موضوع را اثبات کنه و...»
از خشم قرمز شدم و بقیه ی اخبارو دیگه نشنیدم و با سرعت غیر مجاز و تند به سمت قلعه حرکت کردم!هاکان مفت خور عوضی چجوری میخواد این رو توجیه کنه؟
۱.۹k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.