مروارید عشق پارت ۴۹
من:سلام رفتم جلو بابا جونگ کوک:سلام عزیزم من:خوشبختم که دیدمتون بابا جونگ کوک:بزنم به تخته منم همینطور الان مامانتم صدا میکنم بیاد مامان جونگ کوکم اومد جونگ کوک رفت تو بغلش (به ولای علی بابام اینجوری ازم تعریف نمیکنه😭😐😂😂😂💔) کوک:مامانی مامان جونگ کوک:بلخره اومدی یه سر زد....... همون موقع چشماش خورد به من جونگ کوک پرت کرد اونور مامان جونگ کوک:برو اونور بینم اومد نزدیکم مامان جونگ کوک:جونگ کوک این همونیه که گفته بودی کوک:آره همونه من:سلام
مامان جونگ کوک: سلام به رویه ماهت عروسه گلم (چه زود تو دل مامان جا شدم😐🙂😂)چقدر خوشگله کره ای نیستی نه من:نه ایرانیم مامان جونگ کوک:ایرانیارو دسته کم گرفتیم ماشالا جونگ کوک از کجا پیداش کردی راستشو بگو (با تمام احترامی که قاعلم بله من تویه سطل آشغال زندگی میکردم که پسرتون اومد منو دید بردم خونش عاشقم شد تمام😐😂😂😂🤣) کوک:داشتم تو خیابون رد میشدم که خوردم بهش همونجا عاشقش شدم مامان جونگ کوک:این دختر دیگه مال منه گفته باشم😐 من:می می میتونم مامان صداتون کنم مامان جونگ کوک:حتما عزیزدلم راحت باش مارو مامان بابایه خودت بدون من:ممنون مامان جونگ کوک:این همه ساله از من مخفیش کرده بودی 😐 کوک:شرایطش نبود من:بله چون گفتیم یه وقت مناسبی بهتون بگیم☺جونگ کوکم مقصر نیست واقعا کوک:میبینی مامان چه گائولم مهربونه مامان:اسمش گائوله من:بله کوک:البته قراره بشه جئون گائول😁 مامان:خیله خوب بیاید تو رفتیم تو مامانش خیلی ازم خوشش اومده بود جوری که میخواست بگیره سفت بغلم کنه یه هفته پیششون موندیم جونگ کوک رفته بود بیرون دیر کرده بود من:مامان مامان:جانم من:جونگ کوک کجا رفته مامان:چرا نگرانشی من:آره آخه خیلی دیر کرده مامان:گفت میخواد از اینجا برات چیزی بخره من:آهان مامان:ناراحتی من:آره چون دیر کرده مامان:توهم جونگ کوکو دوست داری من:آره آره دوسش دارم مامان:حاضری جونتم براش بدی نه من:آره لازم باشه میکنم
مامان جونگ کوک: سلام به رویه ماهت عروسه گلم (چه زود تو دل مامان جا شدم😐🙂😂)چقدر خوشگله کره ای نیستی نه من:نه ایرانیم مامان جونگ کوک:ایرانیارو دسته کم گرفتیم ماشالا جونگ کوک از کجا پیداش کردی راستشو بگو (با تمام احترامی که قاعلم بله من تویه سطل آشغال زندگی میکردم که پسرتون اومد منو دید بردم خونش عاشقم شد تمام😐😂😂😂🤣) کوک:داشتم تو خیابون رد میشدم که خوردم بهش همونجا عاشقش شدم مامان جونگ کوک:این دختر دیگه مال منه گفته باشم😐 من:می می میتونم مامان صداتون کنم مامان جونگ کوک:حتما عزیزدلم راحت باش مارو مامان بابایه خودت بدون من:ممنون مامان جونگ کوک:این همه ساله از من مخفیش کرده بودی 😐 کوک:شرایطش نبود من:بله چون گفتیم یه وقت مناسبی بهتون بگیم☺جونگ کوکم مقصر نیست واقعا کوک:میبینی مامان چه گائولم مهربونه مامان:اسمش گائوله من:بله کوک:البته قراره بشه جئون گائول😁 مامان:خیله خوب بیاید تو رفتیم تو مامانش خیلی ازم خوشش اومده بود جوری که میخواست بگیره سفت بغلم کنه یه هفته پیششون موندیم جونگ کوک رفته بود بیرون دیر کرده بود من:مامان مامان:جانم من:جونگ کوک کجا رفته مامان:چرا نگرانشی من:آره آخه خیلی دیر کرده مامان:گفت میخواد از اینجا برات چیزی بخره من:آهان مامان:ناراحتی من:آره چون دیر کرده مامان:توهم جونگ کوکو دوست داری من:آره آره دوسش دارم مامان:حاضری جونتم براش بدی نه من:آره لازم باشه میکنم
۵۴.۰k
۰۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.