فیک ١۵
!راستش من بهت علاقه دارم
!خب تو چی
+خب راستش من هم......
کوک:ببین کی اینجاست (دست میزد 👏🏻
کوک: جئون هانول اینجا چیکار میکنی عزیزم
هانول:فامیلی کثیفتو نزار روی من
کوک:نداشتیم همچین قراری زود برو سوار ماشین شو (سرد و عصبی
سانگ:تو کی باشی
کوک:من!!!(شروع کرد به خندین )
سانگ: میدونی که پدره من کی
کوک:اره خیلی هم خوب میدونم پدرت یک مافیا سطع ۴هست
هانول: سانگ ول کن
سانگ:نه بزار ببینم
هانول: ول کن همین الان برو خونه
سانگ :باشه اگر تو میخوای باشه
بنده
سانگ یه نگاهی به هانول کرد سانگ خب ترسو تو چشمای هانول خوند هانول وقتی میترسه مردمک چشمش میلرزید
سانگ با یه چشم غره به کوک رفت و بعد از رستوران رفت بیرون
هانول وقتی مطمئن شد سانگ رفته رو به کوک کرد و گفت
هانول:چرا همش دنباله منی هااا
کوک:چون دوست دارم
هانول:ولی من ندارم من خودم همچیو میدونم چا اوون بهم گفت همچیو
کوک:چرا
کوک:مگه من چیم کمه از سانگ
کوک:از سانگ هم پولدار ترم
هانول:همچی به پول نیست مهم اینه که عاشقت دو طرفه باشه تو منو دوست داری ولی من چی من اصلا بهت علاقه ندارم من عاشقه سانگم فهمیدی
کوک:ن برام مهم نیست نمیزارم تو باید عاشقه من بشی (داد
هانول:نه نمیشم م......(با سوزش گونش حرفش قطع شد
کوک:نزار از این بد تر بشم پس مثله آدم میری تو ماشین
هانول :ن-م-ی-ا-م
کوک:خودم میبرمت
کوک سریع دستمالها روی دهنه هانول گذاشت و بعد بیهوش شد
ویو هانول
کوک دستشو کرد تو جیبش اومد نزدیکم سریع فهمیدم میخواد بیهوشم کنه منم نفسمو حبس کرد که دستمالو گذاشت روی دهنم بعد چند ثانیه خودمو زدم به بی هوشی واقعا داشتم نفس کم میاوردم
خودم انداختم که سریع گرفتم
بعد بغلم کم کرد داشت منو میبرد به سمته ماشین که سریع
گرنشو دندون گرفتم منو انداخت روی زمین اخخ دردم گرفت
سریع بلند شدم از روی زمین و گفتم
بای بای
شروع کردم به دویدن از توی کوچه ها رفتم که گمم کننن
وای خدا الان کجا برم
داشتم همین طوری میدویدم که.......
لاییککککککککککککککککککککککککک کنید 🗿
شرط
۵۴٠تایی
لایک ۶٠
!خب تو چی
+خب راستش من هم......
کوک:ببین کی اینجاست (دست میزد 👏🏻
کوک: جئون هانول اینجا چیکار میکنی عزیزم
هانول:فامیلی کثیفتو نزار روی من
کوک:نداشتیم همچین قراری زود برو سوار ماشین شو (سرد و عصبی
سانگ:تو کی باشی
کوک:من!!!(شروع کرد به خندین )
سانگ: میدونی که پدره من کی
کوک:اره خیلی هم خوب میدونم پدرت یک مافیا سطع ۴هست
هانول: سانگ ول کن
سانگ:نه بزار ببینم
هانول: ول کن همین الان برو خونه
سانگ :باشه اگر تو میخوای باشه
بنده
سانگ یه نگاهی به هانول کرد سانگ خب ترسو تو چشمای هانول خوند هانول وقتی میترسه مردمک چشمش میلرزید
سانگ با یه چشم غره به کوک رفت و بعد از رستوران رفت بیرون
هانول وقتی مطمئن شد سانگ رفته رو به کوک کرد و گفت
هانول:چرا همش دنباله منی هااا
کوک:چون دوست دارم
هانول:ولی من ندارم من خودم همچیو میدونم چا اوون بهم گفت همچیو
کوک:چرا
کوک:مگه من چیم کمه از سانگ
کوک:از سانگ هم پولدار ترم
هانول:همچی به پول نیست مهم اینه که عاشقت دو طرفه باشه تو منو دوست داری ولی من چی من اصلا بهت علاقه ندارم من عاشقه سانگم فهمیدی
کوک:ن برام مهم نیست نمیزارم تو باید عاشقه من بشی (داد
هانول:نه نمیشم م......(با سوزش گونش حرفش قطع شد
کوک:نزار از این بد تر بشم پس مثله آدم میری تو ماشین
هانول :ن-م-ی-ا-م
کوک:خودم میبرمت
کوک سریع دستمالها روی دهنه هانول گذاشت و بعد بیهوش شد
ویو هانول
کوک دستشو کرد تو جیبش اومد نزدیکم سریع فهمیدم میخواد بیهوشم کنه منم نفسمو حبس کرد که دستمالو گذاشت روی دهنم بعد چند ثانیه خودمو زدم به بی هوشی واقعا داشتم نفس کم میاوردم
خودم انداختم که سریع گرفتم
بعد بغلم کم کرد داشت منو میبرد به سمته ماشین که سریع
گرنشو دندون گرفتم منو انداخت روی زمین اخخ دردم گرفت
سریع بلند شدم از روی زمین و گفتم
بای بای
شروع کردم به دویدن از توی کوچه ها رفتم که گمم کننن
وای خدا الان کجا برم
داشتم همین طوری میدویدم که.......
لاییککککککککککککککککککککککککک کنید 🗿
شرط
۵۴٠تایی
لایک ۶٠
۲۳.۰k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.