p6
(ویو ا.ت)
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم توی اتاقمم من فقط یادم میاد توی ماشین پیش جونگکوک بودم و بعد هم دیگه یادم نمیاد رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم و موهامو با کش نازکی بستم و تختم رو مرتب کردم و رفتم طبقه پایین و دیدم جونگکوک روی مبل خوابش برده خواستم بیدارش کنم ولی دلم نیومد پس فقط نزدیک صورتش شدم و به صورت کیوتش خیره شدم بر خلاف کل روز که سرد رفتار میکنه و خشنه الان مثل یه بانی کیوت خوابیده داشتم به لباش نگاه میکردم خیلی وسوسه انگیز بود دلم میخواست ببوسمش ولی .... این کار درسته؟ شاید اون دوست نداشته باشه ... ولی شایدم بخواد نه عمرا نه نه ولی من توی اون لحظه تمام افکارم رو کنار زدم و نزدیک لب هاش شدم همین که خواستم لباشو ببوسم چشماشو باز کرد و من با شتاب رفتم عقب و با سر خوردم روی زمین
+ آخ سرم...یاااا تو بیدار بودی؟
_میخواستی چیکار کنی شیطون
+من ... من هیچ کاری نمیخواستم بکنم
_آره کاملا معلومه میخواستی چیکار کنی دختر
+من کاری نمیخواستم بکنم
_ تا نگی ولت نمیکنم
+ یاااا ولم کن
_نچ
+باشه باشه میگم خب.... میخواستم ... میخواستم ...... ببوسمت
_خودم میدونستم
+یااااا پس چرا گفتی بگم (خجالت)
_ میخوای همون کارو کنی؟
+ نه ... چرا باید اینکارو کنم ؟ هوف (استرس)
(جونگکوک ا.ت رو بغل کرد و انداختش روی مبل و روش خیمه زد . هردو شون داشتن توی چشمای همدیگه نگاه میکردن و جونگکوک نگاهش سمت لبای ا.ت رفت ا.ت که متوجه شده بود قصد جونگکوک چیه سریع جونگکوک رو که خیلی ازش عضلانی تر و بزرگتر بود رو با زور هل داد و از روی مبل بلند شد )
+ جونگکوک بیا ... صبحونه بخوریم
_باشه
و بعد رفتم توی آشپزخونه و شروع کردم به درست کردن پنکیک و وقتی حاضر شد میز رو چیدم و باهم صبحونه خوردیم و جونگکوک گفت که توی کمپانی کار داره و منم توی خونه تنها میشدم پس ازش خدافظی کردم ولی اون منو بغل کرد و روی گردنم بوسه گزاشت و رفت
(یه نکته بچه ها من توی معرفی فیک گفتم هر دو از هم متنفرن ولی از هم متنفر نیستن فقط زیاد باهم حرف نمیزنن منظورم اینه )
(ویو جونگکوک )
نمیدونم چم شده همه ش وقتی ا.ت رو میبینم قلبم تند میزنه وای نکنه عاشقش شدم نه بابا جونگکوک تو عاشق ا.ت نیستی ول کن
رفتم توی کمپانی پسرا رو دیدم و با هم شروع کردیم به تمرین کردن دنس جدید چند مدتیه میخوام یه آهنگ جدید درست کنم یعنی فعلا یه ایده س و کسی خبر نداره ولی خب دلم میخواد عملیش کنم اما نمیدونم که اون آهنگ رو واسه ی چه کسی درست کنم ولش کن خب بریم که کلی کار دارم
(
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم توی اتاقمم من فقط یادم میاد توی ماشین پیش جونگکوک بودم و بعد هم دیگه یادم نمیاد رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم و موهامو با کش نازکی بستم و تختم رو مرتب کردم و رفتم طبقه پایین و دیدم جونگکوک روی مبل خوابش برده خواستم بیدارش کنم ولی دلم نیومد پس فقط نزدیک صورتش شدم و به صورت کیوتش خیره شدم بر خلاف کل روز که سرد رفتار میکنه و خشنه الان مثل یه بانی کیوت خوابیده داشتم به لباش نگاه میکردم خیلی وسوسه انگیز بود دلم میخواست ببوسمش ولی .... این کار درسته؟ شاید اون دوست نداشته باشه ... ولی شایدم بخواد نه عمرا نه نه ولی من توی اون لحظه تمام افکارم رو کنار زدم و نزدیک لب هاش شدم همین که خواستم لباشو ببوسم چشماشو باز کرد و من با شتاب رفتم عقب و با سر خوردم روی زمین
+ آخ سرم...یاااا تو بیدار بودی؟
_میخواستی چیکار کنی شیطون
+من ... من هیچ کاری نمیخواستم بکنم
_آره کاملا معلومه میخواستی چیکار کنی دختر
+من کاری نمیخواستم بکنم
_ تا نگی ولت نمیکنم
+ یاااا ولم کن
_نچ
+باشه باشه میگم خب.... میخواستم ... میخواستم ...... ببوسمت
_خودم میدونستم
+یااااا پس چرا گفتی بگم (خجالت)
_ میخوای همون کارو کنی؟
+ نه ... چرا باید اینکارو کنم ؟ هوف (استرس)
(جونگکوک ا.ت رو بغل کرد و انداختش روی مبل و روش خیمه زد . هردو شون داشتن توی چشمای همدیگه نگاه میکردن و جونگکوک نگاهش سمت لبای ا.ت رفت ا.ت که متوجه شده بود قصد جونگکوک چیه سریع جونگکوک رو که خیلی ازش عضلانی تر و بزرگتر بود رو با زور هل داد و از روی مبل بلند شد )
+ جونگکوک بیا ... صبحونه بخوریم
_باشه
و بعد رفتم توی آشپزخونه و شروع کردم به درست کردن پنکیک و وقتی حاضر شد میز رو چیدم و باهم صبحونه خوردیم و جونگکوک گفت که توی کمپانی کار داره و منم توی خونه تنها میشدم پس ازش خدافظی کردم ولی اون منو بغل کرد و روی گردنم بوسه گزاشت و رفت
(یه نکته بچه ها من توی معرفی فیک گفتم هر دو از هم متنفرن ولی از هم متنفر نیستن فقط زیاد باهم حرف نمیزنن منظورم اینه )
(ویو جونگکوک )
نمیدونم چم شده همه ش وقتی ا.ت رو میبینم قلبم تند میزنه وای نکنه عاشقش شدم نه بابا جونگکوک تو عاشق ا.ت نیستی ول کن
رفتم توی کمپانی پسرا رو دیدم و با هم شروع کردیم به تمرین کردن دنس جدید چند مدتیه میخوام یه آهنگ جدید درست کنم یعنی فعلا یه ایده س و کسی خبر نداره ولی خب دلم میخواد عملیش کنم اما نمیدونم که اون آهنگ رو واسه ی چه کسی درست کنم ولش کن خب بریم که کلی کار دارم
(
۱.۳k
۲۳ آبان ۱۴۰۳