فیک هانکیسا پارت ششم
🚫شروع عبادت🚫
همونطور که روی ترقوه های برجسته هانما مارک میزاشت با نوک سینه ی هانما هم بازی میکرد چون مقصد بعدی آنجا بود. وقتی ترقوه ترقوه هانما رو رنگین کرد رفت سراغ نوک سینه هایش. نوک سینه ی راست هانما رو در دهانش کرد و دیگری رو با انگشتانش به بازی دعوت میکرد. هانما وقتی دهان کیساکی رو روی سینه اش حس کرد ناله ای از لذت سر داد. حلقه دستانش رو دور کمر کیساکی سفت تر کرد و باسنش رو چنگ زد. کیساکی بعد از یک دقیقه نوک سینه راست هانما رو با گازی محکم و نوک سینه ی دیگرش را با فشاری ول کرد. هانما با صورتی برافروخته به کیساکی نگاه کرد. کیساکی از روی پای هانما بلند شد و به صورت چهارزانو لای پاهای هانما نشست و شروع کرد به باز کردن کمربند هانما. هانما که از رفتارهای کیساکی تعجب کرده بود پرسید...هانما:کیسا...کیساکی چیکار میکنی؟
کیساکی با نگاه خماری بهش نگاه کرد و گفت...
کیساکی:معلوم نیس؟ میخوام برات بخورم. و کمربند رو باز کرد و عضو بزرگ و رگ دار هانما رو از لباس زیرش درآورد و شروع به لیسیدنش کرد.
هانما با حس کردن زبان کیساکی از شدت لذت ناله ی بلند سر داد و دستش رو لای موهای کیساکی برد و به آن چنگ زد ناگهان تمام عضوش رو وارد دهان کیساکی کرد. کیساکی از برخورد نوک عضو هانما با گلویش حالش بد شد و عضو هانما رو از دهانش خارج کرد. هانما از اینکار هول کرد.
هانما:کیساکی معذرت میخوام ببخشید حواسم نبود...
کیساکی لبخند خسته ای زد و گفت:اشکالی نداره. و دوباره شروع به لیسیدن هانما کرد. کیساکی خیلی ماهرانه این کار رو انجام میداد انگار سالهاست این کاره است.
هانما تقریبا نزدیک کام کردن بود پس ناله هایش بیشتر شده بود...
هانما:آهه...کیساکی دارم میاممم...
و چند ثانیه بعد هانما کام کرد و دهان و صورت کیساکی رنگین شد...
ببخشید این پارت کم بود یکم خستم امروز دوباره پارت میدم. امیدوارم خوشتون بیاد🎀🥺
همونطور که روی ترقوه های برجسته هانما مارک میزاشت با نوک سینه ی هانما هم بازی میکرد چون مقصد بعدی آنجا بود. وقتی ترقوه ترقوه هانما رو رنگین کرد رفت سراغ نوک سینه هایش. نوک سینه ی راست هانما رو در دهانش کرد و دیگری رو با انگشتانش به بازی دعوت میکرد. هانما وقتی دهان کیساکی رو روی سینه اش حس کرد ناله ای از لذت سر داد. حلقه دستانش رو دور کمر کیساکی سفت تر کرد و باسنش رو چنگ زد. کیساکی بعد از یک دقیقه نوک سینه راست هانما رو با گازی محکم و نوک سینه ی دیگرش را با فشاری ول کرد. هانما با صورتی برافروخته به کیساکی نگاه کرد. کیساکی از روی پای هانما بلند شد و به صورت چهارزانو لای پاهای هانما نشست و شروع کرد به باز کردن کمربند هانما. هانما که از رفتارهای کیساکی تعجب کرده بود پرسید...هانما:کیسا...کیساکی چیکار میکنی؟
کیساکی با نگاه خماری بهش نگاه کرد و گفت...
کیساکی:معلوم نیس؟ میخوام برات بخورم. و کمربند رو باز کرد و عضو بزرگ و رگ دار هانما رو از لباس زیرش درآورد و شروع به لیسیدنش کرد.
هانما با حس کردن زبان کیساکی از شدت لذت ناله ی بلند سر داد و دستش رو لای موهای کیساکی برد و به آن چنگ زد ناگهان تمام عضوش رو وارد دهان کیساکی کرد. کیساکی از برخورد نوک عضو هانما با گلویش حالش بد شد و عضو هانما رو از دهانش خارج کرد. هانما از اینکار هول کرد.
هانما:کیساکی معذرت میخوام ببخشید حواسم نبود...
کیساکی لبخند خسته ای زد و گفت:اشکالی نداره. و دوباره شروع به لیسیدن هانما کرد. کیساکی خیلی ماهرانه این کار رو انجام میداد انگار سالهاست این کاره است.
هانما تقریبا نزدیک کام کردن بود پس ناله هایش بیشتر شده بود...
هانما:آهه...کیساکی دارم میاممم...
و چند ثانیه بعد هانما کام کرد و دهان و صورت کیساکی رنگین شد...
ببخشید این پارت کم بود یکم خستم امروز دوباره پارت میدم. امیدوارم خوشتون بیاد🎀🥺
۱۱.۳k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.