part ⁴🐻💕فصل دوم
کاترین « جورججج
جوری « اذیتش نکن دیگه... خوشحالم حالت خوبه ^^
کاترین « مرسییییییییییییی جوری
تهیونگ « خب بیاین بشینین... اچا عمر بابا میری توی اتاقت بازی کنی؟ بعد آبی میاد پیشت
آچا « چشم بابایی... دعوا نکنید هااا... عمو گفت آبی و عمو کوکی دعوا کردن
کوک و کاترین « کی گفتههههه؟؟؟؟؟
تهیونگ « آرام باشید... وون گفته
کوک و کاترین « نگاه برزخی
تهیونگ « جرعت ندارن جلوی من دعوا کنن فندوق من پس برو
آچا « باشه فعلا بابای ^^
کاترین « بعد از رفتن آچا با بچه ها سلام علیک کردم و وقتی کوک رو دقیق تر نگاه کردم دیدم چقدر جذابه... اون موقع هوا تاریک بود و چهره اش مشخص نبود.... فقط وقتی جلوی دهنم رو گرفت چشمای بهشتیش رو دیدم... یه پسر جنتلمن و جذاب... شبیه کیم... احتمالا کلی دختر دنبالشه... با به حرف اومدن کیم رشته افکارم پاره شد و به حرفهاش گوش کردم
تهیونگ « خب همتون رو اینجا جمع کردم تا موضوع مهمی رو بهتون بگم... مسئله سری هست و حق ندارین جای دیگه این موضوع رو بازگو کنید ... احتمالا همتون راجب باند پروانه سیاه شنیدین درسته؟
کوک « همون گروه قاچاق معروف که تیم های معروف و خُبره ما رو شکست داده و شهرت جهانی داره؟
تهیونگ « آفرین خودشه...
کاترین « خب این به ما چه ربطی داره؟ شنیدم کل بخش قاچاق کشور پیگیر این ماجران
تهیونگ « نمیتونن از پسش بربیان... برای همین شما شش نفر رو انتخاب کردم تا مخفیانه راجب این گروه تحقیق کنید و منحلش کنید... خوب گوش کنید! همتون برام ارزشمندین پس... *اشاره به کوک و کاترین ) انتحاری نزنید و حرف گوش کنید... چون اگه عین عملیات ساختمان سرپیچی کنید و از قانون فرمانده بخواین استفاده کنید وقتی برگشتین اینجا اتفاق خوبی براتون نمیفته... مفهومه بچه ها؟
کوک « این همه ادم اینجاست... چرا فقط من و این؟
کاترین « اینو به درخت میگن -_-
کوک « ببین خودت مشکل داری...
تهیونگ « بسه بسه... چون شما دوتا سابقه درخشانی توی سرپیچی کردن از دستور مافوق دارین . .. خیلی خب الان این پرونده زیر دست منه و میخوام بدون دعوا و بی نظمی این کار رو انجام بدین... چند تا قانون هست که توی این مدت باید رعایت کنید...
_یک « حق مست کردن رو تا اطلاع ثانوی ندارین! چون ممکنه چرت و پرت بگین و خودتون رو بدبخت کنید
دو _ تمام اطلاعات مربوط به پرونده! ریز و درشتش رو به من گزارش میدین!
سه « چون دو تا انسان لجباز توی تیم هست ... فرمانده عملیات و گروه جورجه... نامزد کوک لارا هم میاد امشب و بهتون ملحق میشه! و دعوا مطلقا ممنون!!!
تهیونگ « کافیه یکی از این قانون ها رو زیر پا بزارید و متوجه بشم ! اون موقع اس که روی سگ دادستان رو میبینید
کوک « خیلی خب نیاز به این همه خشونت نیست ها..
تهیونگ « من که میدونم آخرش حرف گوش نمیدین... اما باشه...
جوری « اذیتش نکن دیگه... خوشحالم حالت خوبه ^^
کاترین « مرسییییییییییییی جوری
تهیونگ « خب بیاین بشینین... اچا عمر بابا میری توی اتاقت بازی کنی؟ بعد آبی میاد پیشت
آچا « چشم بابایی... دعوا نکنید هااا... عمو گفت آبی و عمو کوکی دعوا کردن
کوک و کاترین « کی گفتههههه؟؟؟؟؟
تهیونگ « آرام باشید... وون گفته
کوک و کاترین « نگاه برزخی
تهیونگ « جرعت ندارن جلوی من دعوا کنن فندوق من پس برو
آچا « باشه فعلا بابای ^^
کاترین « بعد از رفتن آچا با بچه ها سلام علیک کردم و وقتی کوک رو دقیق تر نگاه کردم دیدم چقدر جذابه... اون موقع هوا تاریک بود و چهره اش مشخص نبود.... فقط وقتی جلوی دهنم رو گرفت چشمای بهشتیش رو دیدم... یه پسر جنتلمن و جذاب... شبیه کیم... احتمالا کلی دختر دنبالشه... با به حرف اومدن کیم رشته افکارم پاره شد و به حرفهاش گوش کردم
تهیونگ « خب همتون رو اینجا جمع کردم تا موضوع مهمی رو بهتون بگم... مسئله سری هست و حق ندارین جای دیگه این موضوع رو بازگو کنید ... احتمالا همتون راجب باند پروانه سیاه شنیدین درسته؟
کوک « همون گروه قاچاق معروف که تیم های معروف و خُبره ما رو شکست داده و شهرت جهانی داره؟
تهیونگ « آفرین خودشه...
کاترین « خب این به ما چه ربطی داره؟ شنیدم کل بخش قاچاق کشور پیگیر این ماجران
تهیونگ « نمیتونن از پسش بربیان... برای همین شما شش نفر رو انتخاب کردم تا مخفیانه راجب این گروه تحقیق کنید و منحلش کنید... خوب گوش کنید! همتون برام ارزشمندین پس... *اشاره به کوک و کاترین ) انتحاری نزنید و حرف گوش کنید... چون اگه عین عملیات ساختمان سرپیچی کنید و از قانون فرمانده بخواین استفاده کنید وقتی برگشتین اینجا اتفاق خوبی براتون نمیفته... مفهومه بچه ها؟
کوک « این همه ادم اینجاست... چرا فقط من و این؟
کاترین « اینو به درخت میگن -_-
کوک « ببین خودت مشکل داری...
تهیونگ « بسه بسه... چون شما دوتا سابقه درخشانی توی سرپیچی کردن از دستور مافوق دارین . .. خیلی خب الان این پرونده زیر دست منه و میخوام بدون دعوا و بی نظمی این کار رو انجام بدین... چند تا قانون هست که توی این مدت باید رعایت کنید...
_یک « حق مست کردن رو تا اطلاع ثانوی ندارین! چون ممکنه چرت و پرت بگین و خودتون رو بدبخت کنید
دو _ تمام اطلاعات مربوط به پرونده! ریز و درشتش رو به من گزارش میدین!
سه « چون دو تا انسان لجباز توی تیم هست ... فرمانده عملیات و گروه جورجه... نامزد کوک لارا هم میاد امشب و بهتون ملحق میشه! و دعوا مطلقا ممنون!!!
تهیونگ « کافیه یکی از این قانون ها رو زیر پا بزارید و متوجه بشم ! اون موقع اس که روی سگ دادستان رو میبینید
کوک « خیلی خب نیاز به این همه خشونت نیست ها..
تهیونگ « من که میدونم آخرش حرف گوش نمیدین... اما باشه...
۱۲۸.۸k
۰۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.