پارت ۵ عشق یا دوستی
ویو ا/ت :
نمیدونم چرا دیگه هیچکس بهم اهمیت نمیده
....
(هری رو دیدی که گریه میکنه)
هی هری چت شده؟
هری : من واقعا متاسفم من فکر کردم تو به جشن نمیای ا/ت
تو ذهنت : خدایا نکنه واقعا این ازم خوشش اومده
هری میتونی چیزی ببینی؟
هری : نه من بدون تو هیچی نمیبینم
ا/ت : اوسکووول عینکت افتاده زمین
(عینک و برمیداری)
شکسته
ا/ت : خیلی خری که با شیشه عینک رگ میزنه؟ 😂
من اینو برات درست میکنم تو هم برو درمانگاه دستت خون میاد درضمن رگ یخورده بالا. تره هری
(چند دقیقه بعد تو کلاس)
اسنیپ : تا جایی که یادمه عینکی نبودی خانوم ا/ت
ا/ت : خ.خ.ب راستش
هری : ا/ت عینکم کجاست
سرتو پایین میندازی و عینک و به هری میدی
همون لحظه ملفوی : هی بیبی گرلم چرا عینک هری رو گرفتی
(خشکت زد)
ا/ت : چی چی چی
اسنیپ دوتاتون و میکشه از کلاس بیرون
اسنیپ : شما دوتا توله...
ا/ت : پروفسور واقعا حقیقت نداره ملفوی یچیزی زده داره چرت و پرت میگه ..
اسنیپ : میدونی چیه اصلا مهم نیست فقط تو کلاس لازم نیست باهم اونجوری حرف بزنید
(میره)
ا/ت : آخه پدر ....
ملفوی : چیه ؟ خوشت نیومد بیبی گرلم ؟
ا/ت : فقط یکبار دیگه بهم بگی بیبی گرل جوری میزنمت که..
ملفوی : انقدر خشن نباش بیبی گرلم
(بهش سیلی میزنی یک پنجره پیدا میکنی سرش و میکوبی به پنجره و میخوای بندازیش که هلت میده
ا/ت : (داد میزنه) عوضی چرا اون حرف و زدی ها؟ بنال
ملفوی : بیخیال خودت بهم چسبیدی
ملفوی : فکر نمیکردم یک گریفیندوری آنقدر خشن باشه
نمیدونم چرا دیگه هیچکس بهم اهمیت نمیده
....
(هری رو دیدی که گریه میکنه)
هی هری چت شده؟
هری : من واقعا متاسفم من فکر کردم تو به جشن نمیای ا/ت
تو ذهنت : خدایا نکنه واقعا این ازم خوشش اومده
هری میتونی چیزی ببینی؟
هری : نه من بدون تو هیچی نمیبینم
ا/ت : اوسکووول عینکت افتاده زمین
(عینک و برمیداری)
شکسته
ا/ت : خیلی خری که با شیشه عینک رگ میزنه؟ 😂
من اینو برات درست میکنم تو هم برو درمانگاه دستت خون میاد درضمن رگ یخورده بالا. تره هری
(چند دقیقه بعد تو کلاس)
اسنیپ : تا جایی که یادمه عینکی نبودی خانوم ا/ت
ا/ت : خ.خ.ب راستش
هری : ا/ت عینکم کجاست
سرتو پایین میندازی و عینک و به هری میدی
همون لحظه ملفوی : هی بیبی گرلم چرا عینک هری رو گرفتی
(خشکت زد)
ا/ت : چی چی چی
اسنیپ دوتاتون و میکشه از کلاس بیرون
اسنیپ : شما دوتا توله...
ا/ت : پروفسور واقعا حقیقت نداره ملفوی یچیزی زده داره چرت و پرت میگه ..
اسنیپ : میدونی چیه اصلا مهم نیست فقط تو کلاس لازم نیست باهم اونجوری حرف بزنید
(میره)
ا/ت : آخه پدر ....
ملفوی : چیه ؟ خوشت نیومد بیبی گرلم ؟
ا/ت : فقط یکبار دیگه بهم بگی بیبی گرل جوری میزنمت که..
ملفوی : انقدر خشن نباش بیبی گرلم
(بهش سیلی میزنی یک پنجره پیدا میکنی سرش و میکوبی به پنجره و میخوای بندازیش که هلت میده
ا/ت : (داد میزنه) عوضی چرا اون حرف و زدی ها؟ بنال
ملفوی : بیخیال خودت بهم چسبیدی
ملفوی : فکر نمیکردم یک گریفیندوری آنقدر خشن باشه
۳.۳k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.