فیک ران p 5
سلام توفخرنگیای منننن😂❤
بنده به علت یک عدد مریضی به نام گشادی پارت نزاشتم ولی گذاشتم🗿....خب بهرحال 😐😐😐
و بله این دو کفت....نه.چیزه ...ببخشید انسان گاو در گاو*چشم تو چشم🗿💔*شدن و بیسکوییت داستانمون*مینا🗿💔راستی اسم خودمم مینا س🗿💔*یع پنکیک برداشت و خورید و انگار داشت یه..چیزه...حالا یه چی دیه میخورید و بله چشمانش ستاره ای گونه ها کمی سرخ و پرید تو بغل هایتانی😐🙂و هایتانی لبو را رد کرده و پوفکمون*مینا 🗿💔*
فهمید چیکار کرده و داشت یه چی میگفت
مینا :اع...ران.چیزه...دست خود*پخخخ
ران بغلش میکنه و مینال...اع.نه..ببخشید میگه:عیبی نداره هروقت خواستی بغلم کن🙂😊😁
مینا:😐😑😣😳
*پخخخخخ یه چی میوفته
؟؟:آیییی پدر صلواتی پامممم بیا آب معدنی ها رو ریختییییی*داره رمزی زر میزنه🤣*
؟؟؟؟:اصن به من چه تو به من گفتی خبرم کن
فلاش باک😐🍻
ویو یوزوها جونننززز🙂🙂
اه این سگ صلواتی نمیزاره بخوابم اه
یوزی:اه صلوات مغزی خو بزار بخوابم😡😢
سنجو:آب معدنی دو لیوان😄*حاجی رمزی روووو🤣*
یوزوها ب سرعت شفق به طرف آشپزخانه دویده و سنجو هم پشت سرش و گوشی بر دست و عکس فیلم عکس فیلم😂یهو پخخخخخخ
و بله
خب این دو آب معدنی ها دارن نماز خدایا به بقیه نشون ندن میخونن😐🤣
سنجو:یوزپلنگ😈
یوزوها:سنجاب😈
و بله رفتن همه حیوا....نه.چیزه...ببخشید.....بقیه رو هم بیدار نموده و همه روی مبل میشینن که سنجو گوشیش رو به تلوزیون وصل میکنه و میگه
سنجاب:عه!..نگا کنید*اشاره میکنه*
ران تو فیلم:هروقت خواستی بغلم کن🙂😊😁
سانزو:......
ساناز:ران پدر ریندو ی صلوات شمار ما که دوست همدیگه بودیم*خدایی؟😐من نمیدوستم😐*
بعد میای به خواهرم دست درازی میکنیییی!؟!؟؟!؟!!؟*دارن مثل تام و جری همدیگه رو دنبال میکنن*
همه هم شیپر شدن و پفیلا به دست ولی خب مینا پنکیک میخوره
۴ ساعت بعد
و بله این دو پشمجون*پشمک×بادمجون *
پهن زمین شده و مرد....نه ...چیز ببخشید
پشت صحنه
مینا:نویسنده ی صلوات شمار اینجا رو باید چی مینوشتم!؟
نویسنده:............
مینا:اها اکی خب شروع
الان😐
پهن زمین شده و خوابیده آخر سر هم شین اومد پرتشون کرد تو حیاط بلکه بیدار شن* چون اوتجا زمستونه*
سنجو :میگم بچه ها بریم خرید؟
همه ی دخترا:آرههههههه*عربده تا ناموص*
مینا:کوکو جوننننن قربونت برم منن 🙂😊*فک کنید کوکو پسر داییشه*
کوکو *در برابر چشمان مینا مقاومتی ندارد و با سرخیه زیاد*
ام باشه بیا ولی فقط تو میخری نه بقیع غیر ار آکانه*فک کنید آکانه و اینوی خواهر و برادرشن*
میناپرید بفلش:مرسیییییییییی🙂😊😊😁😁😁😄😄😄❤❤❤❤
کوکو لبو را رد میکند و ران حسودی میکند😂
به وَلّا جا نداره بقیش برا ساعت ۲😊😊راستی رقیب عشقیش کی باشه؟😃
بنده به علت یک عدد مریضی به نام گشادی پارت نزاشتم ولی گذاشتم🗿....خب بهرحال 😐😐😐
و بله این دو کفت....نه.چیزه ...ببخشید انسان گاو در گاو*چشم تو چشم🗿💔*شدن و بیسکوییت داستانمون*مینا🗿💔راستی اسم خودمم مینا س🗿💔*یع پنکیک برداشت و خورید و انگار داشت یه..چیزه...حالا یه چی دیه میخورید و بله چشمانش ستاره ای گونه ها کمی سرخ و پرید تو بغل هایتانی😐🙂و هایتانی لبو را رد کرده و پوفکمون*مینا 🗿💔*
فهمید چیکار کرده و داشت یه چی میگفت
مینا :اع...ران.چیزه...دست خود*پخخخ
ران بغلش میکنه و مینال...اع.نه..ببخشید میگه:عیبی نداره هروقت خواستی بغلم کن🙂😊😁
مینا:😐😑😣😳
*پخخخخخ یه چی میوفته
؟؟:آیییی پدر صلواتی پامممم بیا آب معدنی ها رو ریختییییی*داره رمزی زر میزنه🤣*
؟؟؟؟:اصن به من چه تو به من گفتی خبرم کن
فلاش باک😐🍻
ویو یوزوها جونننززز🙂🙂
اه این سگ صلواتی نمیزاره بخوابم اه
یوزی:اه صلوات مغزی خو بزار بخوابم😡😢
سنجو:آب معدنی دو لیوان😄*حاجی رمزی روووو🤣*
یوزوها ب سرعت شفق به طرف آشپزخانه دویده و سنجو هم پشت سرش و گوشی بر دست و عکس فیلم عکس فیلم😂یهو پخخخخخخ
و بله
خب این دو آب معدنی ها دارن نماز خدایا به بقیه نشون ندن میخونن😐🤣
سنجو:یوزپلنگ😈
یوزوها:سنجاب😈
و بله رفتن همه حیوا....نه.چیزه...ببخشید.....بقیه رو هم بیدار نموده و همه روی مبل میشینن که سنجو گوشیش رو به تلوزیون وصل میکنه و میگه
سنجاب:عه!..نگا کنید*اشاره میکنه*
ران تو فیلم:هروقت خواستی بغلم کن🙂😊😁
سانزو:......
ساناز:ران پدر ریندو ی صلوات شمار ما که دوست همدیگه بودیم*خدایی؟😐من نمیدوستم😐*
بعد میای به خواهرم دست درازی میکنیییی!؟!؟؟!؟!!؟*دارن مثل تام و جری همدیگه رو دنبال میکنن*
همه هم شیپر شدن و پفیلا به دست ولی خب مینا پنکیک میخوره
۴ ساعت بعد
و بله این دو پشمجون*پشمک×بادمجون *
پهن زمین شده و مرد....نه ...چیز ببخشید
پشت صحنه
مینا:نویسنده ی صلوات شمار اینجا رو باید چی مینوشتم!؟
نویسنده:............
مینا:اها اکی خب شروع
الان😐
پهن زمین شده و خوابیده آخر سر هم شین اومد پرتشون کرد تو حیاط بلکه بیدار شن* چون اوتجا زمستونه*
سنجو :میگم بچه ها بریم خرید؟
همه ی دخترا:آرههههههه*عربده تا ناموص*
مینا:کوکو جوننننن قربونت برم منن 🙂😊*فک کنید کوکو پسر داییشه*
کوکو *در برابر چشمان مینا مقاومتی ندارد و با سرخیه زیاد*
ام باشه بیا ولی فقط تو میخری نه بقیع غیر ار آکانه*فک کنید آکانه و اینوی خواهر و برادرشن*
میناپرید بفلش:مرسیییییییییی🙂😊😊😁😁😁😄😄😄❤❤❤❤
کوکو لبو را رد میکند و ران حسودی میکند😂
به وَلّا جا نداره بقیش برا ساعت ۲😊😊راستی رقیب عشقیش کی باشه؟😃
۴.۰k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.