پارت چهار : دلقک مریض
پارت چهار : دلقک مریض
رفتم دم پنجره دوباره دلقک بود
دیگه از شوخی خارج شده بود
کم کم داشتم می ترسیدم
رفتم روی تختم و خواستم یکم بخوابم
که دوباره
صدای خوردن سنگ به شیشه اومد
دیگه جرعت نکردم برم سمت پنجره
سری رفتم پایین پیش پدر مادرم
بهشون چیزی نگفتم به جنی زنگ زدم
ات : جنی کجایی
جنی : ات من حالم خوب نی
ات: چیشده
جنی : اون دلقکه دوباره اومده
ات : برای منم همین اتفاق افتاده
جنی : برای جیمین و کوک هم همین اتفاق آفتاده
چکار کنیم
ات : وایی نمیدونم بهتره هرچی زود تر بریم جنگل وحشت ببینیم ماجرا چیه
جنی موافقم
فردا میریم دیگه برو یکم استراحت کن
ات : باشه بای
رفتم داخل اتاقم و خوابیدم با صدای مادرم بیدارشدم
رفتم برای عصرونه
بعد رفتم حموم و به روتین شبانم رسیدم و بعدش رفتم شام
و بعد شام خوابیدم
صبح بلند شدم و لباسم رو پوشیدم و حرکت کردم
وقتی رسیدم رفتم پیش اکیپ و نشستیم و برنامه
ریختیم بعد دانشگاه رفتم خونه نهار خوردم موهامو شونه کردم و یکم خوابیدم وقتی بیدار شدم دیدم
رفتم دم پنجره دوباره دلقک بود
دیگه از شوخی خارج شده بود
کم کم داشتم می ترسیدم
رفتم روی تختم و خواستم یکم بخوابم
که دوباره
صدای خوردن سنگ به شیشه اومد
دیگه جرعت نکردم برم سمت پنجره
سری رفتم پایین پیش پدر مادرم
بهشون چیزی نگفتم به جنی زنگ زدم
ات : جنی کجایی
جنی : ات من حالم خوب نی
ات: چیشده
جنی : اون دلقکه دوباره اومده
ات : برای منم همین اتفاق افتاده
جنی : برای جیمین و کوک هم همین اتفاق آفتاده
چکار کنیم
ات : وایی نمیدونم بهتره هرچی زود تر بریم جنگل وحشت ببینیم ماجرا چیه
جنی موافقم
فردا میریم دیگه برو یکم استراحت کن
ات : باشه بای
رفتم داخل اتاقم و خوابیدم با صدای مادرم بیدارشدم
رفتم برای عصرونه
بعد رفتم حموم و به روتین شبانم رسیدم و بعدش رفتم شام
و بعد شام خوابیدم
صبح بلند شدم و لباسم رو پوشیدم و حرکت کردم
وقتی رسیدم رفتم پیش اکیپ و نشستیم و برنامه
ریختیم بعد دانشگاه رفتم خونه نهار خوردم موهامو شونه کردم و یکم خوابیدم وقتی بیدار شدم دیدم
۲.۳k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.