hi
_نه خیلی وست دارم
باذوق ازم گرفت و تاظمی کرد و نشست روس میز و شروع به خوردن کرد منم رو به ورش نشستم و شروع کردم بعد از خوردن ناهار میخوام گفت
_من میرم لباس بپوشم باید بریم تمرین
+راحت باشید
چمدونشو وا کرد چه عرض منم انگار رفتی مجلس ختم همش سیاه بود( کمد من😶)
یه سری لباس برداشت و رفت تو حموم پوشید موهاشو گوچه ای یست
منم رفتم تو حموم لباسامو پوشیدم کلاه و ماسک گذاشتم و باهم رفتیم تمرین برای فردا که کنسرته
ویو می هو شب بعد تمرین
داشتم مسواک میزدم و به این فکر میکنم قراره کجا بخوایم واییی چه غلطی کردم گفتم اشکالی نداره خیلیم اشکال داره از خجالت دارم میمیرم وای( از خداتم باشه بچه ام)
اومدم بیرون و از توی کمد اتق یه بالشت و پتو ور داشتم اومدم رو مبل قصد داشتم بخوابم داشتم با گوشیم ور میرفتم که جونگ کوک اومد بالاسرم و کله اش ور کرد تو گوشیم
+میخواین رو مبل بخوابید
بعدش بهم نگا کرد
_چیزه.... بله میخواستم رو میل بخو.. ابم
+ام خب باید بگم....
رفت روی تخت دراز کشید و رفت زیر پتو گفت
+من بد خواب نیستم نگران چیزی نباشید لباسمم در نمیارم( میخواستی در میاوردی راحت باش)
پس بیاید رو تخت اونجا کمرتون درد میگیره.
شب بخیر
بعدش خوابید منم اروم رفتم دور نرین نقطه به جونگ کوک دراز کشیدم و با کلی بدبختی خوابیدم
ویو کوک صبح
با حس قلقلک روی دستم از خواب پا شدم صورت می هو تو ده سانتیم بود و مو هاش بود که دستمو غلغلک میداد به کیوت بودنش تو خواب خندیدم لباس خواب تنش چید مه پیرهن و شلوار گشاد مشکی که داشت
لپاشو دست زدم نرم بود( خب...؟ )
لپای صورتی کوچلو نرم بود موهاشو خیلی بلند بود وایییییییی ننه
پاشدم رفتم دستشویی و اونم بیرون یادم چاند مدیر گفته بود ۱۱ میرفتیم استدیو وای ساعت ۱۰یدبخت شدیم تصمیم گرفتم می هو رو بیدار کنم
+می هو.... یعنی چیزه خانم لی خانم لی
_بلع جونگ... چیز یعنی اقای جئون
+پاشید پاشید باید بریم استدیو
_یا قمر بنی هاشم
بدو بود رفت دستشویی لباس پوشیدن موهاشو شونه کردو بافت و یه نمیگه ارایشی کرد و گفت بریم از منه و سر زود تر حاضر شد بدو بود رفتیم پایین دوساعتم مدیر غز زد عششششش
ویو می هو بعد اجرا
حس کردم جونگ کوک حالش خوب نیست استایلیست ها لباس های نازکی بهش دادن و توی وان سرما خب معلومه بچه اک یخ میکنه ولی خب چیزی نگفتم از طرف استدیو بهمون شام دادن و برگشتیم هتل
ویو کوک
گلوم داشت مثل چس میسوخت واییییی داشتم میمردم رفتیم اتاق که می هو گفت
_ببخشید اقای جئون خوبید؟
+جان؟ بله خوبم یه زره لرز کردم چیزی نیست
_اوکی
یه دوش گرفتم چ روی تخت دو از کشدم گلوم مثل اتیش بود سعی کردم حواسمو پرت کنم می هو داشت تو اشپز خونه چی کاز میکرد؟
بقیه اش فردا دارم میمیرم بای شرط نداره
باذوق ازم گرفت و تاظمی کرد و نشست روس میز و شروع به خوردن کرد منم رو به ورش نشستم و شروع کردم بعد از خوردن ناهار میخوام گفت
_من میرم لباس بپوشم باید بریم تمرین
+راحت باشید
چمدونشو وا کرد چه عرض منم انگار رفتی مجلس ختم همش سیاه بود( کمد من😶)
یه سری لباس برداشت و رفت تو حموم پوشید موهاشو گوچه ای یست
منم رفتم تو حموم لباسامو پوشیدم کلاه و ماسک گذاشتم و باهم رفتیم تمرین برای فردا که کنسرته
ویو می هو شب بعد تمرین
داشتم مسواک میزدم و به این فکر میکنم قراره کجا بخوایم واییی چه غلطی کردم گفتم اشکالی نداره خیلیم اشکال داره از خجالت دارم میمیرم وای( از خداتم باشه بچه ام)
اومدم بیرون و از توی کمد اتق یه بالشت و پتو ور داشتم اومدم رو مبل قصد داشتم بخوابم داشتم با گوشیم ور میرفتم که جونگ کوک اومد بالاسرم و کله اش ور کرد تو گوشیم
+میخواین رو مبل بخوابید
بعدش بهم نگا کرد
_چیزه.... بله میخواستم رو میل بخو.. ابم
+ام خب باید بگم....
رفت روی تخت دراز کشید و رفت زیر پتو گفت
+من بد خواب نیستم نگران چیزی نباشید لباسمم در نمیارم( میخواستی در میاوردی راحت باش)
پس بیاید رو تخت اونجا کمرتون درد میگیره.
شب بخیر
بعدش خوابید منم اروم رفتم دور نرین نقطه به جونگ کوک دراز کشیدم و با کلی بدبختی خوابیدم
ویو کوک صبح
با حس قلقلک روی دستم از خواب پا شدم صورت می هو تو ده سانتیم بود و مو هاش بود که دستمو غلغلک میداد به کیوت بودنش تو خواب خندیدم لباس خواب تنش چید مه پیرهن و شلوار گشاد مشکی که داشت
لپاشو دست زدم نرم بود( خب...؟ )
لپای صورتی کوچلو نرم بود موهاشو خیلی بلند بود وایییییییی ننه
پاشدم رفتم دستشویی و اونم بیرون یادم چاند مدیر گفته بود ۱۱ میرفتیم استدیو وای ساعت ۱۰یدبخت شدیم تصمیم گرفتم می هو رو بیدار کنم
+می هو.... یعنی چیزه خانم لی خانم لی
_بلع جونگ... چیز یعنی اقای جئون
+پاشید پاشید باید بریم استدیو
_یا قمر بنی هاشم
بدو بود رفت دستشویی لباس پوشیدن موهاشو شونه کردو بافت و یه نمیگه ارایشی کرد و گفت بریم از منه و سر زود تر حاضر شد بدو بود رفتیم پایین دوساعتم مدیر غز زد عششششش
ویو می هو بعد اجرا
حس کردم جونگ کوک حالش خوب نیست استایلیست ها لباس های نازکی بهش دادن و توی وان سرما خب معلومه بچه اک یخ میکنه ولی خب چیزی نگفتم از طرف استدیو بهمون شام دادن و برگشتیم هتل
ویو کوک
گلوم داشت مثل چس میسوخت واییییی داشتم میمردم رفتیم اتاق که می هو گفت
_ببخشید اقای جئون خوبید؟
+جان؟ بله خوبم یه زره لرز کردم چیزی نیست
_اوکی
یه دوش گرفتم چ روی تخت دو از کشدم گلوم مثل اتیش بود سعی کردم حواسمو پرت کنم می هو داشت تو اشپز خونه چی کاز میکرد؟
بقیه اش فردا دارم میمیرم بای شرط نداره
۳۵۲
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.