.
.
.
ₚₐᵣₜ ²
.
.
خیالش راحت شد حداقل تنها نیست
ولی به همون اندازه میترسوندش.....
استرس ضربان قلبشو بالا برده بود و بزور نفس میکشید......خودشو بیشتر تو صندلی جمع کرد
تنها صدای اون بین دم و باز دم نفسهاش بود....
.
.
با هر نفسی که میگرفت پوزخند مرد بیشتر میشد....بدنش لرزید.....مرد روبروش موهاش روی صورتش ریخته بود و احتمال میداد خواب بوده باشه ولی وقتی پوزخندش هر لحظه بیشتر میشد میتونست بفهمه چرا از چند دیقه پیش احساس میکرد یکی بهش خیره شده......
.
.
دیگه نتونست تحمل کنه به وضوح ترسیده بود و خودشم نمیدونست چرا...
سریع به سمت در هجوم برد و از اونجا بیرون رفت..
y/n:"اون فقط یه مسافر بود نه چیزه دیگه پس آروم باش......اروممم"
.
.
چند دیقه ای میشد که رویه زمین نشسته بود و خودشو بغل گرفته بود...
متنفر بود از اینکه دوباره تکرار بشه....
درواقع متنفر بود از وحشتی که دوباره سرتاسر بدنشو فرا گرفته......
.
.
.
ادامه دارد:......
.
ₚₐᵣₜ ²
.
.
خیالش راحت شد حداقل تنها نیست
ولی به همون اندازه میترسوندش.....
استرس ضربان قلبشو بالا برده بود و بزور نفس میکشید......خودشو بیشتر تو صندلی جمع کرد
تنها صدای اون بین دم و باز دم نفسهاش بود....
.
.
با هر نفسی که میگرفت پوزخند مرد بیشتر میشد....بدنش لرزید.....مرد روبروش موهاش روی صورتش ریخته بود و احتمال میداد خواب بوده باشه ولی وقتی پوزخندش هر لحظه بیشتر میشد میتونست بفهمه چرا از چند دیقه پیش احساس میکرد یکی بهش خیره شده......
.
.
دیگه نتونست تحمل کنه به وضوح ترسیده بود و خودشم نمیدونست چرا...
سریع به سمت در هجوم برد و از اونجا بیرون رفت..
y/n:"اون فقط یه مسافر بود نه چیزه دیگه پس آروم باش......اروممم"
.
.
چند دیقه ای میشد که رویه زمین نشسته بود و خودشو بغل گرفته بود...
متنفر بود از اینکه دوباره تکرار بشه....
درواقع متنفر بود از وحشتی که دوباره سرتاسر بدنشو فرا گرفته......
.
.
.
ادامه دارد:......
۱.۵k
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.