عشق در شرکت p15
فردا صبح)
ا/ت
باصدای آرالم گوشیم از خواب نازم دل کندم و پاشدم.
یه دوش گرفتم آمدم لباسم پوشیدم یکم آرایش کردم عطر موزدم. رفتم یه چی درست کنم تا بخوریم وجیمین هم بیدار کنم.جیمین بیدار کردم تا آماده سه صبحانه خوردیم رفتیم تو راه حرفی نزدم که جیمین سوکت شکست.
+توشرکت کسی اذیتت نمیکنه که
×(تعجب کرده بودم)نه اذیت نمیکنن چطور
+همین جوری اگه کسی اذیتت کرد بگو
×(خر زوق شده بودم ولی رو خودم نیاوردم) باشه
+خوبه
شوگا
از خواب نازم بلند شدم رفتم کارای لازم کردم آمدم لباس پوشیدم (عکسشو میزارم) موهامو حالت دادم رفتم پایین یه چی خوردم خدا خدافظی کردم رفتم. امروز پدر نمیومد پس خودم تنهایی رفتم. رفتم شرکت .شرکت بودم که همه به من نگاه میکردم مخصوصا اون یکی منشیه اصلا از اون منشیه خوشم نمیاد. همین جور داشتم کارایی که پدر گفت بود انجام میدادم که ا/ت با یه پسر آمد نمیدنم چرا اعصابی شدم اصلأ به من چه. ا/ت با پسره حرف میزد بعد یکم از هم خداحافظی کردن و دوسر سر ا/ت بوسید داشتم از اعصبانیت میتر میدم.
ت/ا
رسیدیم شرکت پیاده شدم آمد پایین جیمین هم پیاده چند تا چیز بهش که گفت خودم میام دنبالت ساعتی که باید بیاد بهش گفتم که آمد نزدیک و بغلم کرد و سرم بوس کرد.
پشمام ریخته بود یه حسی داشت خوب بود. خداحافظی کردیم رفت. رفتم نشستم سر میزم وکارارو میکردم که تلفن شرکت زندگی خورد جواب داد پسر رئیس بود.
×سلام بفرمایید کاری داشتید
_,سلام بله کارت دارم بیا اتاقم
×پاشدم رفتم دفترش دار زدن اجازه داد برم تو
× بفرمایید چطور میتونم کمکتون کنم
_میخام تو چند تا پرونده کمکم کنی وچند کار هست باید انجام بدی
×بله حتما
،گ_ .اینکه یه سوال ازت داشتم میتونم بپرسم
فردا صبح)
ا/ت
باصدای آرالم گوشیم از خواب نازم دل کندم و پاشدم.
یه دوش گرفتم آمدم لباسم پوشیدم یکم آرایش کردم عطر موزدم. رفتم یه چی درست کنم تا بخوریم وجیمین هم بیدار کنم.جیمین بیدار کردم تا آماده سه صبحانه خوردیم رفتیم تو راه حرفی نزدم که جیمین سوکت شکست.
+توشرکت کسی اذیتت نمیکنه که
×(تعجب کرده بودم)نه اذیت نمیکنن چطور
+همین جوری اگه کسی اذیتت کرد بگو
×(خر زوق شده بودم ولی رو خودم نیاوردم) باشه
+خوبه
شوگا
از خواب نازم بلند شدم رفتم کارای لازم کردم آمدم لباس پوشیدم (عکسشو میزارم) موهامو حالت دادم رفتم پایین یه چی خوردم خداحافظی کردم رفتم امروز پدرم نمیومد پس خودم رفتم شرکت. شرکت بودم که همه به من نگاه میکردن مخصوصاًوان دختر منشی اصلاً خوشم نمیاد ازش. همینجوری تو شرکت داشتم کارایی که پدر گفته بود و انجام می دادم که ا/ت با یه پسره اومد نمیدونم چرا عصبانی شدم اصلا به من چه ا/ت داداش با پسر حرف میزد بعد یکم از هم خداحافظی کردند و پسر سرشو بوسید دیگه داشتم از عصبانیت می ترکیدم.
ا/ت
رسیدم شرکت پیاده شدم و اومدم پایین جیمین هم پیاده شد چند تا چیز بهش گفتم که گفت خودم میام دنبالت ساعتی که باید بیاد بهش گفتم که اومد نزدیک و بغلم کرد و سرمو بوس کرد پشمام ریخته بود یه حسی داشت خوب بود. خداحافظی کردیم رفت رفتم نشستم سر میز و کارارو میکردم که تلفن شرکت زنگ خورد جواب دادم پسر رئیس بود.
×سلام بفرمایید کاری داشتید
_سلام بله کارت دارم میشه بیای اتاقم
×پاشدم رفتم دفترش در زدم اجازه داد برم تو
×بفرمایید چطور میتونم کمکتون کنم
_می خوام تو چند تا پرونده کمکم کنی و چند تا کار هست باید انجام بدی
×بله حتما
_و اینکه یه سوال ازت داشتم میتونم بپرسم
×اممم بله بپرسید
_مگه شرکت جای کار نیست
×بله چطور
_پس چرا شما
×من چی
_هیچی ولش بیا کارا شروع کنیم
×چشم
این چرا اینجوری میکنه ولش.
شوگا
میخواستم ازش بپرسم ولی اون وقت می گفت به توچه ولی رو اعصابم بود ولش بهتره بهش فکر نکنم. داشت توضیح میداد چقدر خوشگل چقدر خوب توضیح میده وای تمرکز شوگا.
ا/ت
داشتم توضیح میدادم براش داشت گوش میداد بعضی وقتا بهم نگاه میکرد ولی خیلی جذاب اون صدای مردانه اش و اون لباش فیس جذابش وای اون شبیه گربه هاست.
(چند دقیقه بعد)
×خوب همین دیگه اگر چیز دیگه ای نیست من برم
_نه میتونی بری ممنون
×خواهش می کنم
شوگا
وای این دختر دیوونم کرده چقدر امروز خوشگل تر هم شده بود ولی یکم قیافش و میکنه باماها و باید باهاش بیشتر آشنا شم.
ا/ت
بعد اینکه از پیشه شوگا اومدم نمیدونم چرا قلبم تند میزد وایی.
پرش زمانی به ساعت۶
ا/ت
همه رفته بودن فقط من و شوگا مونده بودیم داشتم و سلام و جمع میکردم که
ا/ت
باصدای آرالم گوشیم از خواب نازم دل کندم و پاشدم.
یه دوش گرفتم آمدم لباسم پوشیدم یکم آرایش کردم عطر موزدم. رفتم یه چی درست کنم تا بخوریم وجیمین هم بیدار کنم.جیمین بیدار کردم تا آماده سه صبحانه خوردیم رفتیم تو راه حرفی نزدم که جیمین سوکت شکست.
+توشرکت کسی اذیتت نمیکنه که
×(تعجب کرده بودم)نه اذیت نمیکنن چطور
+همین جوری اگه کسی اذیتت کرد بگو
×(خر زوق شده بودم ولی رو خودم نیاوردم) باشه
+خوبه
شوگا
از خواب نازم بلند شدم رفتم کارای لازم کردم آمدم لباس پوشیدم (عکسشو میزارم) موهامو حالت دادم رفتم پایین یه چی خوردم خدا خدافظی کردم رفتم. امروز پدر نمیومد پس خودم تنهایی رفتم. رفتم شرکت .شرکت بودم که همه به من نگاه میکردم مخصوصا اون یکی منشیه اصلا از اون منشیه خوشم نمیاد. همین جور داشتم کارایی که پدر گفت بود انجام میدادم که ا/ت با یه پسر آمد نمیدنم چرا اعصابی شدم اصلأ به من چه. ا/ت با پسره حرف میزد بعد یکم از هم خداحافظی کردن و دوسر سر ا/ت بوسید داشتم از اعصبانیت میتر میدم.
ت/ا
رسیدیم شرکت پیاده شدم آمد پایین جیمین هم پیاده چند تا چیز بهش که گفت خودم میام دنبالت ساعتی که باید بیاد بهش گفتم که آمد نزدیک و بغلم کرد و سرم بوس کرد.
پشمام ریخته بود یه حسی داشت خوب بود. خداحافظی کردیم رفت. رفتم نشستم سر میزم وکارارو میکردم که تلفن شرکت زندگی خورد جواب داد پسر رئیس بود.
×سلام بفرمایید کاری داشتید
_,سلام بله کارت دارم بیا اتاقم
×پاشدم رفتم دفترش دار زدن اجازه داد برم تو
× بفرمایید چطور میتونم کمکتون کنم
_میخام تو چند تا پرونده کمکم کنی وچند کار هست باید انجام بدی
×بله حتما
،گ_ .اینکه یه سوال ازت داشتم میتونم بپرسم
فردا صبح)
ا/ت
باصدای آرالم گوشیم از خواب نازم دل کندم و پاشدم.
یه دوش گرفتم آمدم لباسم پوشیدم یکم آرایش کردم عطر موزدم. رفتم یه چی درست کنم تا بخوریم وجیمین هم بیدار کنم.جیمین بیدار کردم تا آماده سه صبحانه خوردیم رفتیم تو راه حرفی نزدم که جیمین سوکت شکست.
+توشرکت کسی اذیتت نمیکنه که
×(تعجب کرده بودم)نه اذیت نمیکنن چطور
+همین جوری اگه کسی اذیتت کرد بگو
×(خر زوق شده بودم ولی رو خودم نیاوردم) باشه
+خوبه
شوگا
از خواب نازم بلند شدم رفتم کارای لازم کردم آمدم لباس پوشیدم (عکسشو میزارم) موهامو حالت دادم رفتم پایین یه چی خوردم خداحافظی کردم رفتم امروز پدرم نمیومد پس خودم رفتم شرکت. شرکت بودم که همه به من نگاه میکردن مخصوصاًوان دختر منشی اصلاً خوشم نمیاد ازش. همینجوری تو شرکت داشتم کارایی که پدر گفته بود و انجام می دادم که ا/ت با یه پسره اومد نمیدونم چرا عصبانی شدم اصلا به من چه ا/ت داداش با پسر حرف میزد بعد یکم از هم خداحافظی کردند و پسر سرشو بوسید دیگه داشتم از عصبانیت می ترکیدم.
ا/ت
رسیدم شرکت پیاده شدم و اومدم پایین جیمین هم پیاده شد چند تا چیز بهش گفتم که گفت خودم میام دنبالت ساعتی که باید بیاد بهش گفتم که اومد نزدیک و بغلم کرد و سرمو بوس کرد پشمام ریخته بود یه حسی داشت خوب بود. خداحافظی کردیم رفت رفتم نشستم سر میز و کارارو میکردم که تلفن شرکت زنگ خورد جواب دادم پسر رئیس بود.
×سلام بفرمایید کاری داشتید
_سلام بله کارت دارم میشه بیای اتاقم
×پاشدم رفتم دفترش در زدم اجازه داد برم تو
×بفرمایید چطور میتونم کمکتون کنم
_می خوام تو چند تا پرونده کمکم کنی و چند تا کار هست باید انجام بدی
×بله حتما
_و اینکه یه سوال ازت داشتم میتونم بپرسم
×اممم بله بپرسید
_مگه شرکت جای کار نیست
×بله چطور
_پس چرا شما
×من چی
_هیچی ولش بیا کارا شروع کنیم
×چشم
این چرا اینجوری میکنه ولش.
شوگا
میخواستم ازش بپرسم ولی اون وقت می گفت به توچه ولی رو اعصابم بود ولش بهتره بهش فکر نکنم. داشت توضیح میداد چقدر خوشگل چقدر خوب توضیح میده وای تمرکز شوگا.
ا/ت
داشتم توضیح میدادم براش داشت گوش میداد بعضی وقتا بهم نگاه میکرد ولی خیلی جذاب اون صدای مردانه اش و اون لباش فیس جذابش وای اون شبیه گربه هاست.
(چند دقیقه بعد)
×خوب همین دیگه اگر چیز دیگه ای نیست من برم
_نه میتونی بری ممنون
×خواهش می کنم
شوگا
وای این دختر دیوونم کرده چقدر امروز خوشگل تر هم شده بود ولی یکم قیافش و میکنه باماها و باید باهاش بیشتر آشنا شم.
ا/ت
بعد اینکه از پیشه شوگا اومدم نمیدونم چرا قلبم تند میزد وایی.
پرش زمانی به ساعت۶
ا/ت
همه رفته بودن فقط من و شوگا مونده بودیم داشتم و سلام و جمع میکردم که
۳.۹k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.