پارت ②
که یهو صدای در امد بابام درو باز کرد که یه مرد خیلی خوشتیپ و جذاب وارد شد که بابام صدام کرد و رفتم پایین از اون بالا داشتم دیدش می زدم واقعا جذاب بود که گفت
-بلخره دیدمت
که پدرم گفت
بابا ا. ت : اقای کیم از دخترم خوشتون امد
-اره
که به بادیگارد داش گف اونو بیارین منظور اش از اون که گفت اونو بیارین چی بود فهمیدم پول
ویو تهیونگ
واقعا جذاب و س. کس. ی بود و خیلی کیوت لباس خیلی کیوت بود ( لباسش رو میزارم )
دلم می خواست همین الان ببوسمش که پدرش گفت هوی برووسایلات و بیار قرار بری پیش اقای کیم فهمیدم بغض کرده
پایان ویو تهیونگ
ویو ا. ت
با بغض رفتم چمدون رو اوردم البته چه عرض کنم چمدون که نیست کوله پشتیه رفتم پیش مامانم و مامانم داشت گریه می کد بغلش کردم و گفتم
+مامان گریه نکن همه چی درست میشه حواست باشه بابا نزنت
مامان ا. ت :باشه دخترم گریه نمی کنم توام حواست به خودت باشه
از مامانم خدافظی کردم و همراه اون مرده راه افتادم که بهم گفت
-فکر فرار به سرت نزنه چو اون وقت تنبیه میشی فهمیدی
+اره( ارام و با بغض )
-خوبه حالا سوار شو
سوار شدم تو راه بودیم من خوابم می امد پس خوابیدم
ویو تهیونگ
دیدم خوابیده وای خدا چقدر کیوت انقدر که کیوت بود بوسیدمش البته خیلی کوتاه سرشو گذاشتم رو پام که راننده گفت ارباب رسیدیم دلم نیومد بیدارش کنم پس برای استایل بغلش کردم سایزش رو به بادیگارداگفتم بیارن وارد خونه که شدم پسرا با تعجب نگام می کردن البته حقم داشتن چون من زیاد از با دخترا حرف نمی زدم البته ا. ت با هاشون فرق داره که جیمین گفت
جیمین : تهیونگ من خوابم یا بیدار تو الان یه دخترو بغل کردی
-اولن بیداری دومن اره بغل کردم سومن از باباش خریدش اوردمش اینجا
یونگی : تهیونگ یه چی میگم اعصبانی نشو تو این دخترو دوست داری
-اره دارم مشکلیه
-بلخره دیدمت
که پدرم گفت
بابا ا. ت : اقای کیم از دخترم خوشتون امد
-اره
که به بادیگارد داش گف اونو بیارین منظور اش از اون که گفت اونو بیارین چی بود فهمیدم پول
ویو تهیونگ
واقعا جذاب و س. کس. ی بود و خیلی کیوت لباس خیلی کیوت بود ( لباسش رو میزارم )
دلم می خواست همین الان ببوسمش که پدرش گفت هوی برووسایلات و بیار قرار بری پیش اقای کیم فهمیدم بغض کرده
پایان ویو تهیونگ
ویو ا. ت
با بغض رفتم چمدون رو اوردم البته چه عرض کنم چمدون که نیست کوله پشتیه رفتم پیش مامانم و مامانم داشت گریه می کد بغلش کردم و گفتم
+مامان گریه نکن همه چی درست میشه حواست باشه بابا نزنت
مامان ا. ت :باشه دخترم گریه نمی کنم توام حواست به خودت باشه
از مامانم خدافظی کردم و همراه اون مرده راه افتادم که بهم گفت
-فکر فرار به سرت نزنه چو اون وقت تنبیه میشی فهمیدی
+اره( ارام و با بغض )
-خوبه حالا سوار شو
سوار شدم تو راه بودیم من خوابم می امد پس خوابیدم
ویو تهیونگ
دیدم خوابیده وای خدا چقدر کیوت انقدر که کیوت بود بوسیدمش البته خیلی کوتاه سرشو گذاشتم رو پام که راننده گفت ارباب رسیدیم دلم نیومد بیدارش کنم پس برای استایل بغلش کردم سایزش رو به بادیگارداگفتم بیارن وارد خونه که شدم پسرا با تعجب نگام می کردن البته حقم داشتن چون من زیاد از با دخترا حرف نمی زدم البته ا. ت با هاشون فرق داره که جیمین گفت
جیمین : تهیونگ من خوابم یا بیدار تو الان یه دخترو بغل کردی
-اولن بیداری دومن اره بغل کردم سومن از باباش خریدش اوردمش اینجا
یونگی : تهیونگ یه چی میگم اعصبانی نشو تو این دخترو دوست داری
-اره دارم مشکلیه
۹.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.