پارت 22
پارت 22
فلش بک(به زمان اسیر کردن یا زمان اسارت لونا)
مورالز: هه جالبه تو هیچی از عشقت به ما تا الان لو ندادی (با خونسردی) چرااااااااااااااااا (با داد و عصبانیت)
لونا: چون عاشقشم(خیلی اروم)
مورالز: ولی اون بنظر عاشقت نمیاد (با پوزخند)
لونا: برام مهم نیست مهم اینه که من اونو دوست دارم
مورالز: هه وقتی اون تو رو دوست نداره عشق تو هیچ فایده ای نداره(عصبانی)
لونا: اون منو دوست نداره تو جرا عصبانی میشی اگه دوستم نداشته باشه منو همینجوری ول میکنه لون مطمئنن میاد نجاتم بده
مورالز: چون که به احتمال زیاد میاد دنبالت میخوام به جاسوسم که الان داره تعقیبش میکنه بگم بکشش
لونا: نه نه خواهش میکنم تو این کارو نمیکنی التماس میکنم(با گریه)
مورالز: یه شرطی داره
لونا: هر شرطی باشه قبول میکنم
مورالز: اگه این سم رو بخوری بهش میگم از کارش دست بکشه
لونا: باشه(سم رو میخوره)
پایان فلش بک
کوک: چرا اون سم رو خوردی لونا ما هنوز قرار بود کلی خاطره باهم بسازیم (با گریه)
لونا: اون میخواست تو رو بکشه (سرفه) من نمیخواستم تو بمیری (سرفه) شاید زندگیت بدون من بهتر بشه بدون یک ویروس بدبختی(سرفه)
مورالز: صحباتون باشه برای..........(صدای شلیک)
کوک: اوه چه عجب اومدین بابا دست خوش بعد ده ساعت تشریف اوردن اقایون
جین: جای دستت درد نکنه ته؟!
کوک: من به اون بادیگارد گفتم بهتون بگه یک ساعت دیگه بیاید الان حدود دو ساعته!
ته: هیونگ عصبی نباش فعلا مه نجاتت دادیم!
کوک:(به لونا کمک میکنه بلند شه)
فلش بک(به زمان اسیر کردن یا زمان اسارت لونا)
مورالز: هه جالبه تو هیچی از عشقت به ما تا الان لو ندادی (با خونسردی) چرااااااااااااااااا (با داد و عصبانیت)
لونا: چون عاشقشم(خیلی اروم)
مورالز: ولی اون بنظر عاشقت نمیاد (با پوزخند)
لونا: برام مهم نیست مهم اینه که من اونو دوست دارم
مورالز: هه وقتی اون تو رو دوست نداره عشق تو هیچ فایده ای نداره(عصبانی)
لونا: اون منو دوست نداره تو جرا عصبانی میشی اگه دوستم نداشته باشه منو همینجوری ول میکنه لون مطمئنن میاد نجاتم بده
مورالز: چون که به احتمال زیاد میاد دنبالت میخوام به جاسوسم که الان داره تعقیبش میکنه بگم بکشش
لونا: نه نه خواهش میکنم تو این کارو نمیکنی التماس میکنم(با گریه)
مورالز: یه شرطی داره
لونا: هر شرطی باشه قبول میکنم
مورالز: اگه این سم رو بخوری بهش میگم از کارش دست بکشه
لونا: باشه(سم رو میخوره)
پایان فلش بک
کوک: چرا اون سم رو خوردی لونا ما هنوز قرار بود کلی خاطره باهم بسازیم (با گریه)
لونا: اون میخواست تو رو بکشه (سرفه) من نمیخواستم تو بمیری (سرفه) شاید زندگیت بدون من بهتر بشه بدون یک ویروس بدبختی(سرفه)
مورالز: صحباتون باشه برای..........(صدای شلیک)
کوک: اوه چه عجب اومدین بابا دست خوش بعد ده ساعت تشریف اوردن اقایون
جین: جای دستت درد نکنه ته؟!
کوک: من به اون بادیگارد گفتم بهتون بگه یک ساعت دیگه بیاید الان حدود دو ساعته!
ته: هیونگ عصبی نباش فعلا مه نجاتت دادیم!
کوک:(به لونا کمک میکنه بلند شه)
۴.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.